زرافه

۲ بازديد
آب

سلامت خر

Giraffe Mikumi National Park.jpg
وضعیت حفاظت
رده‌بندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
رده: پستانداران
راسته: جفت‌سمان[۱]
تیره: زرافگان[۲]
سرده: Giraffa
گونه: G. camelopardalis
نام دوبخشی
Giraffa camelopardalis
Giraffa camelopardalis distribution.svg
محدودهٔ پراکندگی زرافه‌ها در جهان

زرافه[۳][۴] (نام علمیSafar camelopardalis) یک جانور پستاندار دارای پنجه و سم از سردهٔ زرافه‌ها، قدبلندترین جانور زمین و بزرگ‌ترین نشخوارکننده است. قد زرافه از ۶ متر نیز تجاوز می‌کند و وزن متوسط آن ۱۶۰۰ کیلوگرم برای جنس نر و ۸۳۰ کیلوگرم برای جنس ماده است. عمر متوسط این پستاندار ۱۷ سال و حداکثر ۲۵ سال است. این جانور از خانوادهٔ زرافگان است.

زرافه‌ها به‌طور پراکنده در قارهٔ آفریقا به‌ویژه کشورهای چاد در شمال، آفریقای جنوبی در جنوب، نیجر در غرب و سومالی در شرق زندگی می‌کنند. زرافه‌ها معمولاً ساکن دشتها، مراتع و جنگلهای باز هستند. منبع غذایی اصلی آنها برگهای اقاقیا هستند که هر جانور گیاه‌خواری قدش به آنها نمی‌رسد. زرافه‌ها همواره هدف حمله شیرها، پلنگها و سگهای وحشی قرار می‌گیرند. زرافه‌های بزرگسال نمی‌توانند پیوندهای اجتماعی قوی ایجاد کنند. هنگام حمله کردن به زرافه‌ها، این جانوران گردن خود را به عنوان سلاح استفاده می‌کنند. زرافه‌های نر همیشه علاقهٔ زیادی به جفتگیری داشته‌اند که حاصل آن نسل‌های جوانتر این موجودات است.

این جاوران را در نقاشیها، کتابها و انیمیشنهای برجسته‌ای همچون ماداگاسکار ۱، ۲، ۳، دنیای وحش و پیمان جانوران به تصویر کشیده‌اند. توسط اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت، برخی از این جانداران در خطر انقراض هستند و نیز خطری برای انقراض برخی از آنها نیست. با این حال، هنوز هم زرافه‌ها در پارکهای متعدد ملی یافت می‌شوند.

ریشه‌شناسی نام[ویرایش]

واژهٔ زرافه برگرفته از پارسی زرد + آف (که آف به معنی نوعی آهوست و شباهت سر زرافه با سر آهو را نشان وامی‌گوید) است. همچنین گفته شده است که این واژه برگرفته از واژهٔ سریانی ܙܵܪܝܼܦܵܐ (زَرافَه) است که معنی این واژه پیاده‌روی سریع است.[۵] چند بار املای این واژه در زبان انگلیسی تغییر کرده‌است.[۶] Gerfauntz ممکن است از واژه Geri در سومالی ریشه گرفته باشد.[۷] فرم ایتالیایی Giraffa در سال ۱۵۹۰ به وجود آمد.[۶] در فرانسه به این جانور Girafe نیز می‌گویند.[۶] نام گونهٔ camelopardalis نیز یک واژهٔ لاتین است.[۸]

در فارسی به آن «شترگاوپلنگ» هم می‌گویند که ریشهٔ این اسم از uštar-gāw-palang فارسی میانه است.[۹]

کمیلپرد نیز نام گونه‌ای در آفریقا است.[۱۰] دیگر نام‌های آفریقایی برای زرافه عبارتند از اکریی (اتسو)، کنییت (الگن)، ندویدا (گیکویو)، تیغا (کلنجین اند لوو)، ندویا (کمبا)، نودولولو (کیهه)، نتقا (کینیتورو)، اندر (لوگبرا)، اتییکا (لوهیا)، کوری (معدی)، الودو*******رگتاآور الچنگیتوآودو (ماسی)، لنیوا (مرو)، هری (پاره)، لمنت (سمبورو) و تویگا (سوایلی و غیره) در شرق؛[۱۱]۳۱۳ و توتوا (لوزی)، نتوتلوا (شنگان)، ایندلولمیتسی (سیسوتی)، تهوتلوا (ستهو)، تودا (وندا) و ندلولمیتی (زولو) در جنوب.[۱۰]

طبقه‌بندی و تکامل[ویرایش]

 
اسکلت زرافه در موزهٔ تاریخ طبیعی پکن

زرافه یکی از دو گونهٔ زندهٔ خانوادهٔ زرافگان است. این خانواده در قدیم بسیار گسترده بوده‌است و بیش از ۱۰ جنس فسیلی از آن‌ها یافت شده‌است. زرافه‌ها ۸ میلیون سال پیش از جنوب مرکزی اروپا در دورهٔ میوسن برخاستند.

دراز شدن تدریجی گردن و اندام‌های این جانور در سراسر اصل و نسب زرافگان یافت می‌شود. بوهلینیا که از نسب زرافگان بودند، در پاسخ به تغییر آب و هوایی وارد چین و شمال هند شدند. از اینجا، جنس زرافه‌ها تکامل یافت و در حدود ۷ میلیون سال پیش وارد آفریقا شدند. تغییرات آب و هوایی باعث انقراض زرافه‌های آسیایی شد، در حالی که زرافه‌های آفریقایی جان سالم به در برند اما در آفریقا تابش به گونه‌های جدیدی به آن‌ها می‌تابید. کاملوپاردالیس حدود ۱ میلیون سال پیش در شرق آفریقا در دوره چهارم زمین‌شناسی به وجود آمد. برخی از زیست‌شناسان نشان داده‌اند که زرافهٔ مدرن از تبار جومائی بوده‌است. حتی ممکن است از تبار گراکیلیس باشند. اعتقاد بر این است که تکامل زرافهٔ امروزی با مهاجرت آن‌ها از جنگل‌های گسترده به زیستگاه‌های باز، حدود ۸ میلیون سال پیش آغاز شد.

زرافه یکی از گونه‌های متعددی است که توسط کارل لینه در سال ۱۷۵۸ شرح داده شده بود. مورتن تارن برونیش زرافه، این موجودات را در سال ۱۷۷۲ طبقه‌بندی کرد. در اوایل قرن ۱۹، ژان-باپتیست لامارک معتقد بود که دراز شدن گردن زرافه‌ها به دلیل استفادهٔ زیاد از آن‌ها برای خوردن برگ درختان بوده‌است. این نظریه در نهایت رد شد و دانشمندان نظریهٔ چارلز رابرت داروین را قبول کرده‌اند. این نظریه می‌گوید طبیعت کسانی که با آن طبیعت سازگار باشند را برای زندگی برمی‌گزیند و در این صورت جانوران دچار جهش می‌شوند و این جهش را به نسل‌های بعدی انتقال می‌دهند.

زیرگونه‌ها[ویرایش]

 
محدودهٔ جغرافیایی تقریبی، الگوهای خز و روابط فیلوژنتیک بین برخی از گونه‌های زرافه بر اساس توالی دی‌ان‌ای
  • کاملوپاردالیس: این زرافه اهل کشور نوبی یا حبشه بوده‌است. این موجود هم چنین در جنوب شرقی سودان و جنوب غربی اتیوپی یافت می‌شود. تنها کمتر ۲۵۰ عدد از این نوع زرافه در طبیعت باقی‌مانده‌اند، هر چند این آمار نامشخص است. اگر چه آن‌ها در آزادی کامل هستند، اما در باغ وحش العین در امارات متحده عربی، گروهی از این موجودات نگهداری می‌شوند. در سال ۲۰۰۳، تعداد این گروه ۱۴ عدد بود.
  • رتیکولاتا: این نوع زرافه در سومالی، شمال شرقی کنیا، جنوب اتیوپی و سومالی زندگی می‌کنند. تخمین زده می‌شود که تعداد این‌گونه بیش از ۵٬۰۰۰ در طبیعت باشد. بر اساس پرونده‌های بین‌المللی، بیش از ۴۵۰ عدد از این‌گونه در باغ وحش‌ها نگهداری می‌شوند.
  • آنگولنسیس: یا زرافهٔ آگولا یا نامیبیا. این زرافه در آنگولا، نامیبیا، غرب زامبیا، بوتسوانا و غرب زیمبابوه یافت می‌شود. مطالعات ژنتیکی نشان می‌دهد که گونهٔ نامیب که در شمال صحرای بزرگ آفریقا و پارک ملی اتوشا وجود دارد، گونه‌ای جداگانه از این‌گونه است.
  • آنتیکوروم: این نوع زرافه در جنوب چاد، جمهوری آفریقای مرکزی، کامرون، شمال و شمال شرق کنگو زندگی می‌کنند. جمعیتی از این‌گونه که در کامرون زندگی می‌کنند، به عنوان پرالتا طبقه‌بندی شد اما ثابت شد که این نظریه نادرست است. اعتقاد بر این است که ۳۰۰۰ از این‌گونه در طبیعت باقی مانده‌است. این‌گونه‌ها در حدود ۶۵ باغ وحش نگهداری می‌شوند.
  • تیپلس*******چی: یا زرافهٔ ماسایی. این نوع زرافه در کوه‌های کلیمانجارو، مرکز و جنوب کنیا و تانزانیا زندگی می‌کنند. تخمین زده می‌شود که بیش از ۴۰۰٬۰۰ از این‌گونه در طبیعت باقی‌مانده باشد و حدود ۱۰۰ عدد از آن‌ها در باغ وحش‌ها نگهداری می‌شوند.
  • راتسچیلد: این زرافه در بارینگو، اوگاندا و کنیا زندگی می‌کند. هم چنین حضور او در جنوب سودان نیز نامشخص است. حدود ۷۰۰ عدد از این‌گونه در طبیعت و ۴۵۰ عدد در باغ وحش‌ها زندگی می‌کنند.
  • زرافه: یا زرافهٔ آفریقای جنوبی. این زرافه یا همان زرافهٔ امروزی، در آفریقای جنوبی، شمال و جنوب بوتسوانا، جنوب زیمبابوه و جنوب غربی موزامبیک زندگی می‌کنند. تخمین زده می‌شود که حدود ۱۲٬۰۰۰ عدد در طبیعت و ۴۵ عدد در باغ وحش‌ها زندگی می‌کنند.
  • تورنیکروفتی: یا زرافهٔ رودسیان. این گونهٔ زرافه در درهٔ لوانگوا در شرق زامبیا زندگی می‌کنند. بیش از ۱٬۵۰۰ عدد از این‌گونه در طبیعت زندگی می‌کنند و حتی یک عدد از این‌گونه هم در باغ وحش زندگی نمی‌کند.
  • پرالتا: یا زرافهٔ غرب آفریقا. این‌گونه از زرافه‌ها در غرب آفریقا به خصوص در نیجر و نیجریه زندگی می‌کنند. این‌گونه‌ها از گونه‌های دیگر سبک ترند. این‌گونه بومی است و کمتر از ۲۲۰ نفر از آن‌ها در طبیعت باقی‌مانده‌اند. زرافهٔ آنتیکوروم که در کامرون زندگی می‌کرد را قبلاً فکر می‌کردند که زیرگونهٔ این‌گونه‌است. اما ثابت شد که آنتیکوروم خود یک گونهٔ جداست. در سال ۲۰۰۷، تمام این زرافه‌های این‌گونه به باغ وحش‌های اروپا آمدند و در آن جا نگهداری شدند.
 
زرافهٔ غرب آفریقا، در خطر انقراض

تفاوت‌هایی بین گونه‌های مختلف وجود دارد. گونه‌های آفریقایی دندانه‌دار و گونه‌های دیگر منظم شکل‌اند. زرافه‌های غرب آفریقا روی پوست‌شان خطوط ضخیم دارند، درحالی‌که زرافه‌های اهل کشور حبشه دارای خطوطی نازک‌اند.

یک مطالعه دربارهٔ ژنتیک در سال ۲۰۰۷ نشان داد که شش زیرگونهٔ غرب آفریقا، راتسچیلد، رتیکولاتا، ماسایی، آنگولایی و جنوب آفریقا، ۶ گونه جداگانه‌اند. هم چنین مطالعات نشان داد که گونه‌های مختلف با هم آمیزش جنسی داشته‌اند و باعث ایجاد نژادهای جدید شده‌اند. این نژادها شامل راتسچیلد، رتیکولاتا و ماسایی است. به نظر می‌رسد که نژادهای رتیکولاتا و ماسایی از شرق آفریقا سرچشمه گرفته‌اند.

جمعیت زرافه‌ها در جنوب آفریقا است و به نظر می‌رسد پوست آن‌ها به عنوان گوساله حک شده باشد. پیامدهای این یافته‌ها برای حفاظت از زرافه‌ها توسط دیوید برون، نویسنده اصلی این مطالعه بوده‌است. در این باره بی‌بی‌سی گفته‌است: همهٔ زرافه‌ها گونه‌های مختلف دارند و در آستانهٔ انقراض‌اند. برخی از این جمعیت‌ها چند صد نفر هستند و نیاز به حفاظت فوری دارند.

ویزگی‌های ظاهری و کالبدشناسی[ویرایش]

 
یک سر زرافه در باغ وحش ملبورن
 
اسکلت زرافه بر روی صفحهٔ نمایش در موزه دانش استخوان‌شناسی، اوکلاهما، اوکلاهما

زرافهٔ نری که کامل رشد کرده باشد، قدش به‌طور ایستاده ۶٫۵ متر و بلندتر از ماده است. وزن یک زرافه نر بالغ ۱٬۶۰۰ کیلوگرم و وزن یک ماده بالغ ۸۳۰ کیلوگرم است. با وجود گردن و پاهای بلند، بدن زرافه نسبتاً کوتاه است. رنگ بدن آن‌ها معمولاً خاکستری است. شنوایی و بویایی آن‌ها بسیار تیز است. آن‌ها می‌توانند از خود در برابر طوفان شن به خوبی محافظت کنند. زبان زرافه‌ها برای گرفتن و چیدن برگ، طولی برابر با ۵۰ سانتی‌متر دارد. این زبان به رنگ ارغوانی است و خود را در برابر آفتاب سوختگی محافظت می‌کند. برای گرفتن شاخ و برگ و تمیز کردن بینی‌اش مفید است. لب فوقانی زرافه دارای استعدادهای هنری و مفید هنگام گرفتن غذا است. در هنگام گرفتن غذا، لب‌ها از زبان و داخل دهان زرافه در برابر خارها محافظت می‌کند.

هر زرافه دارای یک پوشش منحصربه‌فرد است. قد زرافه برای استتار او کمک می‌کند به‌طوری‌که می‌تواند به راحتی در نور و جنگل به عنوان درخت قائم شود. او با پوست زرافه در مناطق تیره می‌تواند استتار کند. پوست زرافه بیشتر خاکستری است. هم‌چنین پوست او ضخیم است و خار به سختی در آن فرومی‌رود. خزهای روی پوست او، برای حفاظت از زرافه در برابر موجوداتی همچون انگلها و مواد شیمیایی به کار می‌رود. دست‌کم ۱۱ پیوند شیمیایی معطر روی پوست زرافه قرار دارد بیشتر این بو ناشی از اندول و اسکاتول است. از آن جا که مواد شیمیایی معطر روی پوست نرها نسبت به ماده‌ها بوی قوی‌تری دارد، به راحتی می‌توان جنس آن‌ها را مشخص کرد.[۱۲] در کنار گردن زرافه، یالهای کوتاه و موهای سیخ وجود دارد. دم زرافه حدود ۱ متر است و از تار موهایش برای دفاع در برابر حشرات استفاده می‌کند.

جمجمه و استخوان‌ها[ویرایش]

 
شاخچه‌های یک زرافه مشبک.[۱۳]

هر دو جنس زرافه دارای شاخچه‌های Ossicone پشم آلود برجسته‌ای هستند که از غضروف ساخته شده‌است. وجود رگ‌ها، ممکن است نقش مهمی در تنظیم حرارت بدن به وسیلهٔ استخوانها داشته باشد. استخوان‌ها به یافتن جنس و سن زرافه‌ها نیز کمک می‌کنند، به‌طوری‌که استخوان‌ها در ماده‌های جوان نازک هستند و در بالای سر ماده‌ها آن قدر نازک اند که مانند مو می‌مانند. اما استخوان‌ها در زرافه‌های نر کلفت‌تر هستند و در بالا به نظر می‌رسد که زرافه طاس است. هم چنین توده‌های متوسط به صورت برجسته در جلوی جمجمهٔ ماده‌ها قرار دارند. هر چقدر سن در نرها بالاتر می‌رود، کلسیم نیز بیشتر می‌شود و این برجستگی را ایجاد می‌کند. با این حال، جمجمهٔ نرها سنگین‌تر است و در مبارزه از آن استفاده می‌کنند. فک زرافه فوقانی است و بدون دندان جلو است.

پاها، حرکت و استخوان‌بندی[ویرایش]

جلو و پشت ساق پای زرافه تقریباً به طول گردن اوست. زانوی زرافه‌ها کار مچ دست انسان را انجام می‌دهد. قطر پای زرافه ۳۰ سانتی‌متر، و قطر سم آن ۱۵ سانتی‌متر در نرها و ۱۰ سانتی‌متر در ماده‌ها است. سم‌ها وزن زرافه را به زمین وارد می‌کنند. برخلاف بسیاری از چارپایان، زرافه‌ها در دست و پاهای خود شست زائد (که شَستَک Dewclaw نامیده می‌شود) ندارند. زرافه نیز همانند انسان لگن دارد.

زرافه به دو شکل حرکت می‌کند. در شکل اول با حرکت دادن پاها بر روی یک طرف بدن و در همان زمان در طرف دیگر، پیاده‌روی می‌کند. در شکل دوم هم پای عقبی قبل از حرکت پای جلو، به جلو حرکت می‌کند. جانوران متکی بر حرکت رو به جلو، از سر و گردن خود برای حفظ تعادل استفاده می‌کنند. حداکثر سرعت دویدن زرافه ۶۰ کیلومتر در ساعت است. (۳۷ مایل در ساعت است)

زرافه با بدنش دراز می‌کشد. برای دراز کشیدن ابتدا زانوی پای جلویی خود را بر زمین می‌زند و آن پا را کاملاً روی زمین می‌گذارد. سپس همین کار را با پای عقبی‌اش می‌کند. زرافه در هر روز ۴:۳۶ ساعت می‌خوابد که بیشتر این وقت را در شب می‌خوابد. بیشتر زرافه‌ها این‌گونه می‌خوابند و افراد مسن‌تر به شکل ایستاده می‌خوابند. افراد مسن برای خوابیدن گردن خود را به عقب خم می‌کنند و آن را روی باسن یا ران خود می‌گذارند. زرافه برای آب خوردن زانوی پای جلوی خود را روی زمین می‌زند و گردن خود را دراز می‌کند و آب می‌خورد. این جانور هیچ‌گاه شناگر ماهری نبوده‌است و پاهای بلند او در آب بسیار دست و پاگیر است؛ هر چند می‌تواند شنا کند. در هنگام شناکردن، وزن قفسهٔ سینه، پای جلویی اجازه شناکردن را به راحتی نمی‌دهند.

گردن[ویرایش]

 
زرافهٔ نر بالغ در حال تغذیه در ارتفاع بالا بر روی آکاسیا

گردن زرافه بسیار دراز است و تا ۲ متر هم تجاوز می‌کند. هر مهرهٔ گردن زرافه ۲۸ سانتی‌متر است و این باعث درازی گردن او شده‌است. مهره‌های گردن او حدود ۵۲–۵۴ درصد ستون فقرات او را تشکیل می‌دهد؛ در حالی که مهره‌های گردن زرافه‌های آنگولایی ۲۷–۳۳ درصد ستون فقراتش را تشکیل می‌دهد. این کشیدگی گردن او تا مدت زیادی به طول می‌انجامد. سر و گردن بزرگ زرافه باعث شده‌است که آن‌ها عضلات و رباط گردن‌شان گسترش پیدا کنند.

مهره‌های گردن زرافه به حالت گوی و کاسه‌ای مفاصل است. به‌طور خاصی مفاصل محور (C2 و C1) اجازه می‌دهند که جانور سر خود را به صورت عمودی کج کند و به شاخه‌های درخت برسد. مفصل بین مهره‌های گردن و قفسهٔ سینه در زرافه بین مهرهٔ اول و دوم و قفسهٔ سینه او قرار دارد؛ در حالی که این مهرهٔ نشخوارکنندگان دیگر بر خلاف زرافه بین هفتمین مهرهٔ گردن C7 و T1 قرار دارد. این باعث می‌شود که طول گردن زرافه افزایش یابد. با این حال، زرافه دارای ویژگی‌های ریخت‌شناختی دنده، مهره‌های قفسهٔ سینه و هفت مهرهٔ گردن باعث ایجاد ناهنجاری‌های عصبی در زرافه می‌شود و این قابلیت‌های زرافه در پستانداران استثنایی است.

دو نظریهٔ اصلی در مورد منشأ تکاملی و کشیدگی گردن زرافه وجود دارد. «نظریهٔ انتخاب طبیعی» در ابتداً توسط چارلز داروین پیشنهاد شد و اخیراً به چالش کشیده شده‌است. این نظریه نشان می‌دهد که زرافه با گردن دراز خود می‌توانسته برگ‌های درختان را بخورد اما جانوران دیگر به دلیل کوتاهی گردن نمی‌توانستند و از بین می‌رفتند. زرافه‌ها ۴٫۵ متر قد داشتند و تغذیه‌شان به راحتی انجام می‌گرفت؛ در حالی که جانوران دیگر نظیر کودو، با قد ۲ متری شان نمی‌توانستند به برگ‌های درختان برسند و غذای کافی بخورند. هم چنین تحقیقات نشان می‌دهد که انتخاب طبیعی هنوز هم در طبیعت وجود دارد و جانوران زیادی از بین می‌روند ولی تغذیه زرافه‌ها بسیار خوب و مناسب است. با این حال، دانشمندان مخالف این نظریه اعتقاد دارند که زرافه زمان زیادی صرف تغذیه نمی‌کند و وقتی سیر می‌شود، جانوران دیگر هم فرصت این را دارند که از برگ درختان تغذیه کنند و زنده بمانند.

نظریهٔ اصلی دیگر «انتخاب جنسی» نام دارد. این نظریه نشان می‌دهد که گردن طولانی زرافه یکی از صفات ثانویهٔ جنسی در تکامل آن هاست، این افزایش گردن به دلیل کشیدن زرافه‌ها در مسابقات (پایین را ببینید) و هم چنین برای دسترسی به زرافه‌های ماده‌است. در این نظریه، نرها نسبت به ماده‌ها هم سن و سال، گردن طولانی‌تر و سنگین‌تری دارند. یکی از انتقادهای این نظریه این است که چرا زرافه‌های ماده گردن‌شان این چنین مانند نرها افزایش یافته‌است.

سیستم داخلی[ویرایش]

 
زرافه در حال خم شدن برای نوشیدن. زمانی که زرافه گردنش را پایین می‌آورد، اسطرلاب او مانع از جریان خون زیاد به مغز می‌شود.

در سمت چپ پستانداران، عصب عود حنجره است که در زرافه‌ها ۳۰ سانتی‌متر است و از همه پستانداران طولانی‌تر است. این عصب در هر جانور زندهٔ دیگری نیز هست. عصب سمت چپ بیش از ۲ متر طول دارد. هر یک از سلولهای عصبی در این مسیر کار خود را آغاز می‌کنند و در ساقهٔ مغز و گردن عبور می‌کنند. سپس به اندام‌های دیگر بدن هم چون عصب عود حنجره که در پشت گردن است می‌روند؛ بنابراین طول هر یک از این سلول‌های عصبی در بزرگ‌ترین زرافه‌ها حدود ۵ متر (۱۶ فوت) است. ساختار مغز زرافه شبیه مغز گاو است. شکل‌های اسکلت زرافه نشان می‌دهد که حجم ریههای زرافه نسبت به جرم آن‌ها کوچک است. زرافه به دلیل گردن درازش، نای باریکی نیز دارد. این عوامل مقاومت زرافه در برابر جریان هوا را افزایش می‌دهند. با این حال، هنوز هم می‌توانند اکسیژن کافی برای بافت‌های خود را فراهم کنند.

سیستم گردش خون زرافه برای ارتفاع زیادش دارای سازگاری‌های مختلفی است. قلب زرافه می‌تواند بیش از ۲۵ پوند (۱۱ کیلوگرم) وزن داشته باشد و طول آن ۲ فوت (۶۱ سانتی‌متر) است. با این حال، قلب زرافه باید دو برابر فشار خون مورد نیاز انسان را برای حفظ جریان خون به مغز تولید کند. قلب زرافه باید ۱۵۰ بار در دقیقه بزند. وقتی زرافه سر خود را پایین می‌آورد، در قسمت بالای گردن، اسطرلاب مانع از جریان خون زیاد به مغز می‌شود. رگ زیر گلویی حاوی دریچه‌ای برای جلوگیری از جریان خون است. در مقابل، رگ‌های خونی در پایین پاها قرار دارند و تحت فشار زیادی هستند. برای حل این مشکل، پایین پاهای زرافه، لایه‌ای ضخیم و پوستی محکم وجود دارد که از ریختن بیش از حد خون جلوگیری می‌کند.

عضلات مری زرافه به‌طور غیرعادی قوی است و اجازه می‌دهد که غذا از معده تا گردن و دهان بازگردد و برای نشخوار فراهم شود. همهٔ نشخوارکنندگان در شکمشان چهار حفره دارند و نشخوار باید با رژیم غذاییشان سازگار باشد. اندازه‌گیری‌ها نشان داده‌است که رودهٔ زرافه حدود ۸۰ متر (۲۶۰ فوت) طول دارد. البته این روده از رودهٔ کوچک زرافه بزرگ‌تر است. کبد زرافه کوچک و جمع و جور است. کیسهٔ صفرا در طول زندگی جنینی وجود دارد اما ممکن است قبل از تولد ناپدید شود.

رفتار و محیط زیست[ویرایش]

زیستگاه و تغذیه[ویرایش]

 
یک زرافه نوجوان با قد حدود (۲/۷ – ۲/۴ متر)، در حال خوردن برگ درختان، تصویر گرفته شده در باغ وحشی در تانزانیا ----
زرافه برای تغذیه، زبان خود را دراز می‌کند. زبان و لب‌های زرافه برای مقابله با خارهای تیز درختان، به اندازه کافی خوب و سخت هستند.

زرافه‌ها معمولاً ساکن دشت‌ها، مراتع و جنگل‌های بازاند. محل زندگی کنونی آن‌ها آفریقاست و در جنگل‌های اقاقیا و باز زندگی می‌کنند.[۱۱] زرافهٔ آنگولایی را می‌توان در محیط‌های بیابانی نیز یافت.[۱۴] زرافه‌ها در فهرست درختان، اقاقیا را ترجیح می‌دهند که برگ‌هایش حاوی منابع رشد زرافه‌ها مانند کلسیم و پروتئین است.[۵] آن‌ها هم چنین از درختچه، چمن و میوه نیز تغذیه می‌کنند.[۱۵] هر زرافه در هر روز حدود ۳۴ کیلوگرم شاخ و برگ می‌خورد.[۱۶] هم چنین او لاشه، گوشت و استخوان‌های خشک را لیس می‌زند.[۱۱]

در طول فصل مرطوب، مواد غذایی زرافه‌های فراوان و گسترده می‌شود؛ در حالی که در طول فصل خشک، آن‌ها در اطراف درختان و بوته‌های همیشه سبز به دنبال غذا می‌گردند.[۵] مادران همیشه تمایل به خوردن غذا در مناطق بازدارند که برای شناسایی شکارچیان آسان‌تر است.[۱۷] به عنوان یک نشخوارکننده، برای هضم، نشخوار خود را تا گردن پیش می‌برد و اگر دید که هضم آن ممکن نیست، دوباره نشخوار را به دهان می‌آورد و می‌جود.[۱۸] زرافه هنگام غذا خوردن با بزاق ترشح می‌کند.[۱۹] زرافه نیاز به مواد غذایی کمتری نسبت به بسیاری از گیاهخواران دارد چون دستگاه گوارش او کارآمدتر است.[۵] مدفوع زرافه‌ها به شکل گلوله‌های کوچک است.[۲۰] زرافه می‌تواند ۳ روز را بدون آب دوام بیاورد.[۱۶]

زرافه‌ها با تغذیه از درختان، رشد درختان جوان را به تأخیر می‌اندازند مگر درختانی که بیش از حد بلند هستند.[۱۶] بالاترین حد غذا خوردن در زرافه‌ها، ساعت اول و آخر روز است. در بین این ساعات، زرافه‌ها معمولاً می‌ایستند و می‌اندیشند.[۱۶]

زندگی اجتماعی و پرورش[ویرایش]

 
زرافهٔ نر (عقب) در حال آمیزش جنسی با زرافهٔ ماده‌ها (جلو). فقط نرها می‌توانند برای این کار پشت جنس مقابل بایستند.

زرافه همیشه در حال تغییر است. آن‌ها پیوندهای اجتماعی قوی دارند. برای اهداف پژوهشی، تبدیل به «یک گروه» می‌شوند و کسانی که نمی‌توانند بیشتر از یک کیلومتر راه بروند، از گروه جدا می‌شوند و در یک جهت و یکسان حرکت می‌کنند. گاهی برخی از گروه‌ها تا ۳۲ نفر زرافه هم دارند. پایدارترین گروه زرافه‌های گروهی است که از مادران و جوانان ساخته شده باشند که می‌توانند هفته‌ها یا ماه‌ها راه بروند. گروه‌های مختلط جنسی نیز شامل دختران بالغ و نرها جوان می‌شوند. با این حال، نرها مسن بیشتر اوقات به صورت انفرادی حرکت می‌کنند. زرافه‌های نر، گاهی از خانه بسیار دور می‌شوند.

در زرافه‌ها، نرهای مسن با ماده‌ها بارور آمیزش جنسی می‌کنند. زرافه‌های پسر هم با چشیدن ادرار ماده‌ها بارور این کار را انجام می‌دهند. نرها ترجیح می‌دهند با ماده‌های جوان آمیزش جنسی داشته باشند و سعی می‌کنند که از این کار با نوجوانان و بزرگسالان مسن بپرهیزند. در طول آمیزش جنسی، یک پای خود را عقب می‌گذارد و با پای جلوی خود می‌ایستد و به ماده می‌چسبد.

به‌طور کلی زرافه‌ها برای برقراری ارتباط بین هم، از خود صداهای مختلفی درمی‌آورند. برای مثال برای اظهار عشق، با صدای بلند سرفه می‌کنند. زرافه‌ها هنگام خواب، خروپف، خش‌خش و ناله می‌کنند و هم چنین صدایی هم چون صدای فلوت درمی‌آورند.

تولد و مراقبت[ویرایش]

 
زرافهٔ مادر به زرافهٔ فرزند شیر می‌دهد.

باردارشدن زرافه حدود ۴۶۰–۴۰۰ روز به طول می‌انجامد و کمتر پیش می‌آید که بچه به دنیا نیاید. گاهی در موارد نادر، دوقلو به دنیا می‌آید. مادر به هنگام به دنیا آمدن فرزند می‌ایستد. هنگام به دنیا آمدن، ابتدا سر و جلوی پاهای فرزند بیرون می‌آیند و بعد جنین شکسته می‌شود و به زمین می‌افتد و بند ناف قطع می‌شود. مادر به فرزند ایستادن را می‌آموزد. تا یک سال، زرافه متولد شده ۱٬۰۸ متر (۶ فوت) قد می‌کشد. فرزند در یک هفتهٔ زندگی، رشد چشمگیری می‌کند. او استتار می‌کند.

مادران با فرزندان در گله‌های مهد کودک جمع می‌شوند و آموزش را با هم مرور می‌کنند. در چنین گروهی، گاهی ممکن است که مادر، فرزند را به یک ماده دیگر بسپارد و خود برود و آب بنوشد. نرهای بزرگ‌سال تقریباً هیچ نقشی در رشد فرزندان ندارند؛ هرچند که به نظر می‌رسد با فرزندان تعاملات دوستانه داشته باشند. هنگام شکار کردن فرزند، مادر از او دفاع می‌کند. زمان زایمان مادر بسیار کم است. به همین ترتیب، ممکن است بعضی فرزندان را فقط یک ماه شیر بدهند. گاهی این یک ماه حتی به یک سال هم می‌رسد. فرزندان ماده در ۴ سالگی بالغ می‌شوند؛ در حالی که فرزندان نر، در ۴ یا ۵ سال بالغ می‌شوند. با این حال، نرها برای به دست آوردن همسر، باید حداقل ۷ سال صبر کنند.

روش مبارزه[ویرایش]

 
دو زرافهٔ نر، هر کدام قصد پیروزی بر حریف خود را دارند.

زرافهٔ نر از گردن خود به عنوان سلاح در مبارزه استفاده می‌کند. این رفتار در مبارزه‌های با شدت پایین و بالا رخ می‌دهد. در مبارزات با شدت کم، مبارزان سرهایشان را به هم مالش می‌دهند. معمولاً نر در این مبارزات پیروز می‌شوند. در مبارزات با شدت بالا، مبارزان پاهای جلویی خود را به هم می‌زنند و گردن‌های خود را به استخوان‌بندی حریف می‌کوبند. قدرت ضربهٔ با گردن به وزن جمجمه و قوس گردن بستگی دارد. این مبارزات یا دوئل‌ها، ممکن است نیم‌ساعت طول بکشد که این زمان وابسته به مبارزان آن است.

پس از پایان دوئل، دو زرافهٔ نر به نوازش هم می‌پردازند که موجب آمیزش جنسی می‌گردد. چنین اتفاقاتی بین نر یافت می‌شود و این رفتار زرافه‌ها، مانند همجنس‌گرایی است. در یک مطالعه، تا ۹۴٪ از حوادث دیده شده، آمیزش جنسی بین نر بوده‌است. فعالیت همجنس‌گراها، ۷۵–۳۰ متفاوت بوده‌است. فقط ۱٪ از همجنس‌گرایی‌ها مربوط به ماده‌ها بوده‌است.

مرگ و سلامتی[ویرایش]

طول عمر زرافه‌ها در مقایسه با نشخوارکنندگان دیگر زیاد است. زرافه‌ها تا ۲۵ سال در حیات وحش عمر می‌کنند. از آن جا که اندازهٔ زرافهٔ بالغ جثه‌اش بزرگ است و بینایی آن‌ها تیز و قدرت‌شان زیاد است، معمولاً مورد حملهٔ و شکار قرار نمی‌گیرند. با این حال، آن‌ها می‌توانند غذای شیرها باشند. هم چنین تمساح می‌تواند یک تهدید برای زرافه هنگام نوشیدن آب باشد. فرزندان زرافه از بزرگ‌سالان زرافه بسیار آسیب‌پذیرترند. علاوه بر این، زرافه مورد تهدید پلنگ و سگ وحشی قرار دارد.

بعضی از انگلها از زرافه‌ها تغذیه می‌کنند. زرافه‌ها همیشه میزبان کنه، به ویژه در اطراف ناحیهٔ تناسلی که دارای پوست نازک‌تر هستند، بوده‌اند. زرافه با تکیه دادن به جایی باعث نابودی بسیاری از کنه‌های روی پوست خود می‌شود. زرافه میزبان گونه‌های متعددی از انگل داخلی و در معرض بیماری‌های مختلف است. در حال حاضر بیشتر این موجودات ویروسی ریشه‌کن شده‌اند.

فیل

۱ بازديد
ززر
فیل
محدودهٔ زمانی: پلیوسن تا هولوسن، ۵ تا ۰ میلیون سال پیش
 
Elephant Diversity.jpg
تصویر سمت چپ: فیل بیشه آفریقایی

سمت راست بالا: فیل آسیایی
سمت راست پایین: فیل جنگلی آفریقایی

رده‌بندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
رده: پستانداران
راسته: فیل‌سانان
تیره: فیلان
گری، ۱۸۲۲
سرده‌ها

فیل آفریقایی (Loxodonta)
آسیافیل (Elephas)
فیل راست‌عاج (Palaeoloxodon)
ماموت (Mammuthus)
فیل ابتدایی (Primelephas)

فیل[۱] جانوری بزرگ‌جثه و گیاه‌خوار از راسته فیل‌سانان و خانواده فیلان است. فیل‌ها تنها بازماندگان راسته فیل‌سانان محسوب می‌شوند و امروزه در مناطقی از جنوب آفریقا، جنوب آسیا و جنوب شرق آسیا زیست می‌کنند. فیل‌ها امروزه تنها شامل ۲ سرده و ۳ گونه می‌شوند اما در گذشته از تنوع بیشتری برخوردار بودند و شامل ماموت‌ها و فیل‌های راست‌عاج نیز می‌شدند.

در پایان پلیستوسن و آغاز هولوسن تنوع این جانوران رو به افول گذاشت و نسل آن‌ها در اروپا، شمال آسیا و آمریکای شمالی به‌طور کامل منقرض شد. گذشته از اندازه بزرگ فیل‌ها، دو چیز دیگر که آن‌ها را از بقیه پستانداران متمایز می‌کند، خرطوم و عاج آن‌هاست. فیل‌ها قادرند روزانه ۶۰ گالن آب و ۲۵۰ کیلوگرم یونجه مصرف کنند.

گونه‌ها[ویرایش]

خط فرگشتی دو گونه فیل آفریقایی و فیل آسیایی در حدود ۶٫۷ میلیون سال پیش از هم جدا شد.[۲] هم‌اکنون سه گونه با نام‌های فیل بیشه آفریقایی، فیل جنگلی آفریقایی و فیل آسیایی وجود دارند. فیل‌ها ۴ زانو دارند که دو زانو رو به عقب و دو زانو رو به جلو خم می‌شود. وزن فیل‌ها تا ۷ تن می‌رسد و آن‌ها مانند انسان حدود ۷۰ سال عمر می‌کنند.

فیل آفریقایی[ویرایش]

این گونه در قاره آفریقا و بیشتر جمهوری کنگو، جمهوری دموکراتیک کنگو و کنیا زندگی می‌کند فیل‌های آفریقایی تا بیش از ۴ متر ارتفاع دارند.

فیل آسیایی[ویرایش]

فیل‌های آسیایی در جنوب و جنوب شرق آسیا و در کشورهای هند، میانمار، سری‌لانکا و مناطق سوماترا و شبه‌جزیره مالایا پراکندگی دارند.

تفاوت میان گونه‌ها[ویرایش]

فیل آسیایی دارای پیشانی متورم و عاج سبک‌تر وگوش‌های کوچک‌تر است. همچنین، قد فیل و عاج فیل آسیایی کوچک‌تر از فیل آفریقایی است.[۳] از تفاوت‌های دیگر این دو نوع فیل آن است که در حالی که فیل‌های آفریقایی چهار یا پنج سم در جلو و سه سم در عقب دارد در فیل آسیایی سم‌ها به ترتیب چهار و پنج عدد است.

آناتومی و ساختار بدنی[ویرایش]

اندازه

فیل‌ها بزرگترین حیوانات خشکی زی هستند فیل آفریقایی بوته ای بزرگترین گونه و فیل آفریقایی جنگلی کوچک‌ترین گونه فیل است. نرها معمولاً بزرگ‌تر از ماده‌ها هستند[۴]

استخوان‌ها[ویرایش]

فیل‌ها دارای ۳۲۶–۳۵۱ استخوان در بدن خود هستند. فیل‌های آفریقایی دارای۳۱جفت دنده هستند و فیل‌های آسیایی دارای ۱۹ یا ۲۰ دنده می‌باشند.[۵]

خرطوم[ویرایش]

 
فیل ماده خرطوم خود را به نشانه هشدار بالا می‌آورد

خرطوم فیل‌ها حاصل اتصال بینی و لب بالایی است. این عضو، استخوان ندارد و دارای مقدار کمی چربی و حدود ۱۵۰۰۰۰ دسته ماهیچه‌ای است. یک یا دو لب انگشت در نوک آن وجود دارد. خرطوم این پستاندار تقریباً ۱٫۸ متر[۶] رشد می‌کند و وزنی حدود ۱۴۰ کیلوگرم دارد.[۷] این جانوران از خرطوم دراز خود به عنوان دست استفاده می‌کنند و با آن غذا و آب را در دهان خود می‌گذارند. فیل‌ها با استفاده از خرطوم خود می‌توانند حداکثر تا ۳۵۰کیلوگرم بار را برداشته و جابجا کنند. از دیگر کاربردهای خرطوم فیل‌ها احساس بویایی و همچنین تولید صدا است.[۸]

فیل‌ها از خرطوم برای نفس کشیدن و نوشیدن آب استفاده می‌کنند. به این صورت که ابتدا آب را بالا می‌کشد و سپس آن را از گلویش پایین می‌فرستد. خرطوم فیل مانند دست نیز عمل می‌کند. این دست هم آنقدر قوی است که می‌تواند شاخه‌های پربرگ را با آن‌ها بشکند و هم آنقدر دقیق که می‌تواند میوه‌ای به کوچکی تمشک را با آن بردارد.

 
فیل آسیایی در حال نوشیدن آب با خرطوم خود.
 
قدم زدن یک فیل آسیایی

فیل‌ها برای ابراز احساس و تمایل برای تولید مثل، خرطوم‌هایشان را در هم حلقه می‌کنند. فیل‌های مادر وقت زیادی را صرف لمس و نوازش فرزندان خود با خرطوم می‌کنند. این «نوازش فیل» برای بچه فیل بسیار مهم است. زیرا بچه‌ای که نوازش نشود به اندازه بچه‌ای که تماس زیادی با مادرش داشته باشد رشد نمی‌کند.[۳]

دندان[ویرایش]

فیل‌ها معمولاً دارای ۲۶ دندان هستند که شامل دو دندان پیش که تبدیل به عاج شده‌اند و ۱۲ دندان آسیای بزرگ و ۱۲ دندان آسیا کوچک می‌باشد.

فیل‌ها در آرواره خود جوانه‌های ۶ مجموعه دندان زیر هم دارند که یکی پس از دیگری رشد می‌کنند و هنگامی که دندان آسیای قبلی می‌پوسد دندان جدیدی از زیر آن می‌روید و جانشین قبلی می‌شود.[۷]

عاج[ویرایش]

عاج در واقع دومین دندان‌های پیشین بالایی فیل است. وقتی مانند دندان انسان این دندان‌ها شروع به رشد می‌کنند، لایه‌ای از مینای دندان دارند. اما وقتی بزرگتر می‌شوند، مینا دیگر روی دندان‌ها را نمی‌پوشاند. بخش زیادی از عاج را پالپ دندان و رشته‌های عصبی تشکیل می‌دهند. فیل‌ها از عاج‌ها برای دفاع و خوردن غذا و همچنین برای کندن زمین جهت دسترسی به آب یا ریشهٔ درختان و جابجایی اشیا سنگینی چون تنهٔ درخت استفاده می‌کنند. عاج‌ها در تمام طول عمر فیل رشد می‌کنند؛ بنابراین فیلی که عاج‌های بسیار بزرگی دارد معمولاً حیوانی پیر است. فیل‌های نر از عاج برای مبارزه یا تصاحب ماده استفاده می‌کنند. عاج فیل‌های ماده کوچک‌تر از عاج فیل‌های نر است.[۳] فیل‌های آسیایی نر گاهی دارای عاج‌های بلندی هستند اما ماده‌ها عاج‌های بسیار کوچکی داشته یا فاقد عاج هستند.[۹] همچنین برخی از فیل‌های نر آسیایی به ویژه فیل‌های سریلانکایی ممکن است فاقد عاج باشند و بزرگترین عاج ثبت شدهٔ آن‌ها ۳۰۲سانتی‌متر طول و ۳۹کیلوگرم وزن داشته‌است. به دلیل شکار فیل‌های با عاج بزرگ توسط انسان‌ها، داشتن عاج کوچک به عنوان یک ویژگی مثبت تکاملی درآمده و طی انتخاب طبیعی فیل‌های بدون عاج یا عاج کوتاه موفق تر بوده و جمعیتشان رو به افزایش است.[۱۰]

زاد و ولد[ویرایش]

فیل‌ها معمولاً هر ۴ یا ۵ سال تولید مثل می‌کنند. آن‌ها طولانی‌ترین مدت بارداری را در بین حیوانات خشکی دارند که تقریباً تا دو سال به طول می‌انجامد.[۱۱] معمولاً فیل‌های ماده می‌توانند تا حدود ۵۰ سالگی باردار شوند.[۷][۱۲] فیل‌ها در هر زایمان معمولاً یک نوزاد به دنیا می‌آورند اما دوقلو زایی نیز در میان آن‌ها مشاهده می‌شود. نوزاد فیل هنگام زایش بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ کیلوگرم وزن داشته و از این نوزاد در گلهٔ فیل‌ها به شدت محافظت می‌شود.[۱۳] نوزاد فیل در این مرحله ماهیچه‌های سختی در خرطوم خود نداشته و می‌تواند به راحتی شیر بنوشد.[۷]

پوست[ویرایش]

فیل‌ها پوست بسیار محکم و مقاومی دارند. در بخش‌هایی از پشت و سر حیوان، ضخامت پوست به ۲/۵ سانتی‌متر می‌رسد. در نقاط دیگر مثل اطراف دهان و مقعد پوست نازک‌تر است. رنگ پوست فیل‌ها عموماً خاکستری و در مناطق خاصی از پوست نیز قهوه ای است.

پوست پر از چین و چروک فیل‌ها به اشعه ماورا بنفش خورشید حساس است. یکی از مزایای حمام کردن فیل‌ها در گل برای فیل‌ها ایجاد لایه ای محافظ در برابر نور خورشید است. فیل‌های آفریقایی روی سر و پشت خود خاک می‌پاشند. پاشیدن خاک باعث دور شدن مگس و حشرات نیز می‌شود. فیل‌ها با ایستادن در کنار بچه‌های خود هنگام خواب و سایه افکندن بر آن‌ها مانع تابش نور خورشید به آن‌ها می‌شوند.[۷]

اندام‌ها[ویرایش]

مغز فیل یک عضو بسیار توسعه یافته‌است و اندازه آن تقریباً ۴/۵–۵/۵کیلوگرم بوده که معادل سه تا چهار برابر اندازه مغز انسان است.[۷] فیل‌ها دارای بزرگ‌ترین حنجره و دیافراگم در میان جانوران خشکی زی است و توسط آن‌ها می‌تواند صداهای بلندی تولید کند.

دمای بدن[ویرایش]

دمای بدن در فیل‌ها حدود ۳۶درجه سانتی گراد است و مانند سایر پستانداران در شرایط متفاوت و ناپایدار دمای بدن کمی بالا یا پایین می‌آید.

تهدیدات[ویرایش]

فیل‌ها قدرت بینایی ضعیفی دارند ولی توانایی شنوایی و بویایی آن‌ها بسیار خوب است. اگر یکی از فیل‌ها احساس خطر کند، همه گله گوش به زنگ می‌شود.[۳]

شیرها و. برخی از گوشتخواران دیگر گاهی به فیل‌های جوان و ضعیف حمله می‌کنند اما تهدیدات اصلی نسل فیل‌ها، انسان و فعالیت‌های انسانی هستند. انسان‌ها فیل‌ها را هم به خاطر عاج و گوشت آن‌ها و هم به خاطر تصاحب زیستگاه طبیعیِ آن‌ها نابود می‌کنند.[۷] در آستانه سده ۲۰ میلادی، تعداد فیل‌ها در آفریقا حدود ۱۲ میلیون رأس برآورد شده بود. اکنون این رقم به ۴۵۰ هزار تا ۷۰۰ هزار رأس کاهش یافته‌است.[۱۴][۱۵][۱۶][۱۷] در سال ۲۰۱۶ جمعیت آن‌ها ۳۵۰ هزار برآورد شد.

فیل‌های جنوب آفریقا جمعیت پایداری دارند، اما در بقیه نقاط، کاهش جمعیت بسیار سریع است. تانزانیا در طول پنج سال (از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶)، ۶۰ درصد و موزامبیک ۴۸ درصد فیل‌های خود را از دست داده‌است. در مجموع طی صد سال اخیر، جمعیت فیل‌ها در حدود ۹۷ درصد کاهش داشته‌است.[۱۸]

بر اساس گزارش ماه مارس ۲۰۱۵، اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت شکار غیرقانونی فیل‌های آفریقایی در سال ۲۰۱۴ نسبت به سال قبل از آن تغییری نکرده و فیل‌ها با سرعتی بیشتر از سرعت طبیعی زاد و ولد خود کشته می‌شوند. همچنین طی چهار سال بیش از صدهزار فیل کشته شده‌اند و با ادامهٔ این روند نسل این حیوان در یک یا دو دهه آینده منقرض خواهد شد.[۱۹]

حدود ۳۰ هزار فیل در هر سال شکار می‌شوند و گروه‌های نظامی شورشی مانند الشباب در سومالی و ارتش مقاومت خدا در اوگاندا با استفاده از بالگرد، اسلحه‌های کلاشنیکف و آرپی‌جی و دوربین دید در شب، فیل‌ها را در گله‌های چندصدتایی شکار می‌کنند. بر اساس گزارش انجمن نشنال جئوگرافیک، قیمت یک جفت عاج صاف چندهزار دلار آمریکا است، اما عاج‌های خمیده با قیمت چندصدهزار دلار به فروش می‌رسند و مهم‌ترین بازار آن‌ها در چین است. رشد اقتصادی سریع کشورهای آسیا، به‌خصوص چین، بسیار به ضرر فیل‌ها تمام شده و قیمت عاج را افزایش داده‌است. هرچند قیمت عاج طی ۱۸ ماه تا ژانویه ۲۰۱۶ کاهش یافته و از ۲۱۰۰ دلار برای هر کیلوگرم به ۱۱۰۰ دلار در هر کیلوگرم رسیده‌است.

عاج فیل در کشورهای مبدأ، با قیمت صد دلار بابت هر یک کیلوگرم به واسطه‌ها فروخته می‌شود، اما زمانی که به چین یا تایلند می‌رسد تا ۲۱۰۰ دلار در هر کیلوگرم قیمت پیدا می‌کند. عاج فیل بیشتر از طریق کنیا و تانزانیا به کشورهای واسط مانند مالزی، ویتنام و فیلیپین منتقل می‌شود تا از آنجا به چین و تایلند برده شوند.[۱۹]

اقدامات[ویرایش]

بازارهای بین‌المللی مبادلهٔ عاج فیل در سال ۱۹۸۹ غیرقانونی اعلام شدند. اما بازارهای داخلی چند کشور به صورت قانونی به فعالیت خود ادامه دادند.[۲۰]

در سال‌های اخیر، آمریکا و چین توافق کرده‌اند تا تجارت عاج در کشورهای خود را ممنوع کنند.

در دسامبر سال ۲۰۱۶ دولت چین اعلام کرده‌است که از پایان سال ۲۰۱۷ تجارت عاج و هرگونه صنایع دستی تهیه شده با عاج را ممنوع خواهد کرد. اعمال این ممنوعیت از ۳۱ مارس ۲۰۱۷ شروع شده و تا پایان این سال تکمیل می‌شود. این موضوع می‌تواند چرخشی محوری برای پیشگیری از انقراض کامل این حیوانات باشد. گروه‌های حامی و حافظ محیط زیست این تصمیم را «تاریخی» خوانده و این اقدامات را نقطهٔ عطفی در مسیر حفاظت از این موجودات می‌دانند.[۲۰] در پی این تصمیم، در مارس ۲۰۱۷ قیمت هر کیلو عاج به ۷۲۰ دلار سقوط کرد و اعلام شد که این اقدام، تأثیر مثبت بر کاهش تجارت عاج فیل گذاشته و امید به حفظ این حیوانات بیشتر شده‌است.[۲۱]

رابطه با انسان[ویرایش]

 
استفاده از فیل در نبرد قادسیه

استفاده از فیل‌ها توسط بشر به عنوان حیوانات کار یا حیوان بارکش قدمت بسیار زیادی در طول تاریخ دارد. در سال ۲۰۰۰ حدود ۱۴ تا ۱۶هزار فیل در قارهٔ آسیا به عنوان حیوان کار استفاده می‌شده و در حال حاضر در مناطقی از جهان همچنان از فیل‌ها بهره‌برداری کاری می‌شود. این فیل‌ها عموماً در سن ۱۰ سالگی از طبیعت زنده‌گیری و تربیت و اهلی‌سازی می‌شوند. همچنین تا قرن ۱۹ میلادی از فیل‌ها در جنگ به عنوان فیل جنگی و در برخی نقاط جهت اعدام افراد از روش اعدام با فیل استفاده می‌شده‌است.[۲۲]

در حال حاضر در شمال تایلند از فیل‌ها جهت هضم دانه‌های قهوه و تولید قهوهٔ عاج سیاه استفاده می‌شود.[۲۳]

امروزه جهت درمان بعضی از بیماری‌های انسانی از فیل‌ها استفاده می‌شود. پزشکان در تایلند از فیل‌ها برای بهبود کودکان مبتلا به اوتیسم و نیز کودکان نابینا کمک گرفته‌اند تا این کودکان که از ارتباطات اجتماعی گریزان هستند، وارد تعاملات شوند.[۲۴] در طب سنتی بعضی از مناطق از عاج و گوشت فیل استفاده می‌شود.

از دیگر موارد استفادهٔ انسان از فیل‌ها می‌توان به استفاده و نمایش آن‌ها در سیرک و باغ‌وحش‌ها اشاره کرد. یکی از مشهورترین فیل‌های سیرک فیلی به نام جامبو می‌باشد.[۲۵]

نگارخانه[ویرایش]

مار

۱ بازديد

مار

 
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
مار
محدودهٔ زمانی: کرتاسه - امروزه
Dispholidus typus.jpg
رده‌بندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
زیرشاخه: مهره‌داران
رده: سوسماران
زیررده: دوکاوان
فرورده: پولک‌سوسمارریختان
بالاراسته: پولک‌سوسماران
(طبقه‌بندی‌نشده): سخت‌زبانان
راسته: پولک‌داران
زیرراسته: ماران
لینه، ۱۷۵۸
فروراسته‌ها و خانواده‌ها

بخش خانواده‌ها در این مقاله را ببینید.

World.distribution.serpentes.1.png
گستره پراکندگی مارها در زمین
(گسترهٔ حدودی مارهای دریایی به رنگ آبی)

مار (به انگلیسیSnake, Serpent)، جانوری خزنده، گوشت‌خوار، با بدن کشیده (دراز) و بدون پا است. مارها جانورانی خونسرد، از گروه آب‌پرده‌داران و مهره‌داران‌اند. بدن مار از پولک‌هایی که با هم همپوشانی دارند، پوشیده شده‌است. مارها از ردهٔ خزنده‌چهرگان، زیرردهٔ دوکمانان، فرورده پولک‌سوسمارریختان، بالاراستهٔ پولک‌خزندگان، راستهٔ پولک‌داران، زیرراستهٔ ماران (Serpentes) هستند.[۱]

 
مار خاکی

بیشتر گونه‌های مار، جمجمه‌ای دارند که چندین مفصل بیشتر از اجداد مارمولکشان است. این جمجمه به آن‌ها اجازه می‌دهد تا شکارهای بسیار بزرگتر از سرشان را با کمک آرواره‌هایی که بسیار جابجایی پذیرند، ببلعند. اندام درونی بدن مارها برای تطبیق بیشتر با بدن کشیده و درازشان، به گونه‌ای است که عضوهای جفت در آن‌ها مانند کلیه‌ها به جای آنکه در دو سوی بدن باشد، یکی پس از دیگری قرار گرفته. همچنین بیشتر آن‌ها تنها یک شش دارند که کار می‌کند. برخی گونه‌های مار هنوز لگن خاصره دارند و یک جفت اندام بازماندهٔ ژنتیکی ناخن مانند در دو سوی پارگین آن‌ها دیده می‌شود.

مارها غیر از قطب جنوب، برخی خشکی‌های بزرگ مانند ایرلند، زلاندنو، جزایر هاوایی، ایسلند، گرینلند و بسیاری از جزیره‌های کوچک اقیانوس اطلس و مرکز اقیانوس آرام در همهٔ قاره‌ها زندگی می‌کنند.[۲] البته دریاماران در سراسر اقیانوس هند و آرام پراکنده شده‌اند. تاکنون نزدیک به ۲۰ تیره از مار که شامل ۵۰۰ سرده و نزدیک به ۳۴۰۰ گونه است، شناسایی شده‌است.[۳][۴]

بزرگی طول مارها از ۱۰ سانتیمتر برای مار قلمی تا ۱۴ متر برای پایتون مشبک گسترده شده‌است.[۵] سنگواره‌ای از مار به نام تیتانوبوآ یافت شده‌است که ۱۳ متر طول داشته‌است.[۶] احتمالاً نسل مارها یا به مارمولک‌های آبی یا به مارمولک‌های زیرزمینی در دوران ژوراسیک با آخرین فسیل مربوط به ۱۴۳ تا ۱۶۷ میلیون سال پیش بازمی‌گردد.[۷] گوناگونی مارهای امروزی به نظر مربوط به دورهٔ پالئوسن در دورهٔ ۶۶ تا ۵۶ میلیون سال پیش است. قدیمی‌ترین توصیفی که از یک مار پیدا شده مربوط به پاپیروس بروکلین است.

بیشتر مارها زهر ندارند. آن دسته‌ای که زهرآگین‌اند هم در درجهٔ نخست از آن برای شکار و کشتن طعمهٔ خود استفاده می‌کنند یا برای دفاع شخصی. برخی مارهای زهرآگین می‌توانند باعث زخم شدید در انسان یا حتی مرگ شوند. مارهای بی‌زهر شکار خود را می‌توانند زنده بخورند یا آن را نخست با پیچیدن به دور طعمه و فشردن می‌کشند و سپس آن را می‌خورند.

معمولاً مارها با مارمولک بی‌پا اشتباه گرفته می‌شوند، از جمله تفاوت‌های مار و مارمولک بی‌پا عبارتند از: مارها پلک و سوراخی برای گوش بیرونی ندارند، پولک‌های شکم آن‌ها پهن است و زبان چنگالی دارند و برخلاف مارمولک‌ها (معمولاً) اندامی کشیده و دُمی کوتاه دارند.[۸]

پراکندگی[ویرایش]

 
نمایش تقریبی توزیع مار در جهان، قهوه‌ای کم‌رنگ مربوط به دریاماران و پررنگ مربوط به مارهای خاکی است.

در جهان بیش از ۲۹۰۰ گونه مار وجود دارد که از مدار قطبی یعنی اسکاندیناوی تا استرالیا پراکنده شده‌اند. مارها در همهٔ قاره‌ها به جز قطب جنوب، دریاها و ارتفاعات بیش از ۴۹۰۰ متر (۱۶۰۰۰ پا) در هیمالیای آسیا دیده می‌شوند.[۹] جزیره‌های فراوانی بدون مار هستند مانند جزیره ایرلند، ایسلند و زلاندنو[۲][۱۰] (البته آب‌های زلاندنو هر از گاهی میزبان مار دریایی شکم‌زرد و Laticauda colubrina است).[۱۱]

زیست[ویرایش]

بزرگی[ویرایش]

 
یک مار قلمی باربادوس بالغ بر روی یک سکهٔ ۲۵ سنتی آمریکا

تیتانوبوآ ماری به طول ۱۲٫۸ تا ۱۳ متر بوده که اکنون منقرض شده‌است،[۶] پس از آن پایتون مشبک به طول ۶٫۹۵ متر قرار دارد که به عنوان بلندترین گونهٔ موجود مار ثبت شده‌است.[۵] مار آناکوندای سبز به طول ۵٫۲۱ متر هم به عنوان سنگین‌ترین مار جهان ثبت شده‌است.[۱۲]

در سوی دیگر ترین‌ها، کوچک‌ترین مار موجود به نام مار نخی باربادوس (Leptotyphlops carlae) با طول ۱۰٫۴ سانتیمتر قرار دارد که کوتاه‌ترین مار جهان است.[۱۳] بیشتر مارها جانورانی کوچک هستند و طولی کمتر از ۱ متر دارند.[۱۴]

حواس[ویرایش]

بویایی[ویرایش]

مارها با بو کشیدن شکار خود را پیدا می‌کنند. آن‌ها با کمک زبان چنگالی خود ذرات موجود در هوا را جمع‌آوری می‌کنند و آن را به اندام ژاکوبسون موجود در دهانشان منتقل می‌کنند تا بررسی شوند.[۱۵] دو شاخ بودن زبان به مارها کمک می‌کند تا به صورت هم‌زمان به حس بویایی و چشایی جهت‌دار دست یابند.[۱۵] آن‌ها پیوسته زبان خود را حرکت می‌دهند تا از ذرات موجود در هوا، آب و خاک نمونه‌برداری کنند، مواد شیمیایی موجود در آن‌ها را تجزیه و تحلیل کنند تا تشخیص دهند که آیا شکار یا مزاحمی در محیط پیرامون قرار دارد یا خیر. زبان چنگالی برای مارهایی که به زیر آب می‌روند مانند آناکوندا هم به خوبی کار می‌کند.[۱۵]

بینایی[ویرایش]

توان بینایی در میان مارها بسیار متفاوت است. برخی مارها تنها می‌توانند روشنایی را از تاریکی تشخیص دهند؛ درحالی که برخی دیگر بینایی خوبی دارند. اما نکتهٔ مهم دربارهٔ همهٔ آن‌ها این است که همهٔ آن‌ها به اندازهٔ کافی می‌بینند با اینکه ممکن است تیزبین نباشند، اما می‌توانند حرکات طعمه را ردیابی کنند.[۱۶] در حالت کلی بینایی مارهای درختی از مارهای خاکی (زیرزمینی) بهتر است. برخی مارها مانند مار آسیایی تاک (Asian vine) دارای دید دوچشمی است، اما چشمانش می‌توانند بر روی یک چیز هم‌زمان تمرکز کنند. در بیشتر مارها، جانور برای تمرکز بر روی یک جسم و دیدن آن، عدسی چشم نسبت به شبکیه پس و پیش می‌شود؛ درحالی که در دیگر آب‌پرده‌داران عدسی چشم کش می‌آید. مردمک چشم مارهای شب‌زی، شکاف مانند است درحالی که مردمک چشم مارهایی که در روز بیدارند، به صورت گرد است.

حساسیت به پرتوهای فروسرخ[ویرایش]

افعی‌های پیت، پایتون‌ها و برخی مارهای بوآ، در شیارهای عمیق پوزه‌شان گیرنده‌های حساس به پرتوهای فروسرخ دارند که به آن‌ها اجازه می‌دهد پرتوهای گرمای ناشی از بدن جانوران خون‌گرم مانند پستانداران را «ببینند». در افعی‌های پیت، این شیارها میان سوراخ‌های بینی و چشم‌ها قرار دارد. دیگر مارهای حساس به پرتوهای فروسرخ، حفره‌های کوچکی روی لب بالایی، درست زیر سوراخ بینی‌شان را پوشانده‌است که به کمک آن‌ها پرتوهای فروسرخ را تشخیص می‌دهند.[۱۵]

حساسیت به لرزش[ویرایش]

بخشی از بدن مار که با زمین تماس دارد به شدت به لرزش حساس است. در نتیجه می‌تواند کوچک‌ترین لرزش در زمین که در اثر حرکت جانوران نزدیک شونده ایجاد می‌شود را حس کند.[۱۵]

پوست[ویرایش]

پوست مار از پولک پوشیده شده‌است. برخلاف این باور که مردم فکر می‌کنند مارها پوستی لزج مانند کرم دارند، ولی اینگونه نیست؛ مار، پوستی نرم با بافتی خشک دارد. بیشتر مارها با بهره‌گیری از پولک‌های خاص شکم‌شان می‌توانند روی زمین بخزند یا از یک سطح بالا بروند. پولک مار می‌تواند نرم، خاردار یا دانه‌ای باشد.

شکل و شمار پولک‌های روی سر، پشت و شکم مارها ویژه است و از آن برای کاربردهای آرایه‌شناسی استفاده می‌شود. نامگذاری پولک‌ها در درجهٔ نخست بر پایهٔ جای آن‌ها در بدن مار است. برای نمونه، می‌توان به مارهای کائنوفیدیان (Caenophidia) اشاره کرد: گستره و ردیف‌های پولک‌های پشتی متناظر با مهره‌های دمی است و به دانشمندان اجازه می‌دهد تا بدون کالبدشکافی مهره‌های جانور را بشمارند.

مارها مانند جانوران دیگر پلک ندارند؛ بلکه چشمان آن‌ها با پولک‌های شفاف پوشانده شده‌است که به آنها پلک‌های «تماشا» می‌گویند. چشم‌های مار همواره باز است و تنها برای خواب شبکیه چشم بسته می‌شود یا صورتشان را در لایه‌های بدن فرو می‌برند و آن را می‌پوشانند.

پوست‌اندازی[ویرایش]

فرایند از دست دادن پولک‌ها، پوست‌اندازی نام دارد. برای یک مار لایهٔ کامل بیرونی پوست به‌صورت یک لایهٔ تکی کنده می‌شود.[۱۷] پولک‌های مار گسسته نیست مگر لایهٔ روپوست، به این ترتیب با هر پوست‌اندازی پولک‌ها دانه‌ای کنده نمی‌شوند؛ بلکه لایه روپوست بدن، مانند جورابی که پشت رو شده باشد، به صورت یک لایهٔ بیرونی از جا در می‌آید.[۱۸]

 
چوبدست اسقلبیوس، نماد پزشکی

پوست‌اندازی چندین کاربرد دارد، نخست آنکه پوست کهنه و فرسوده با پوست تازه جایگزین می‌شود. دوم آنکه کمک می‌کند تا جانور انگل‌ها را از خود دور کند. باور بر آن است که در جانورانی مانند حشرات، پوست‌اندازی کمک می‌کند تا بدن رشد کند اما این مسئله برای مارها هنوز مورد بحث است.[۱۸][۱۹]

فرایند پوست‌اندازی چندین بار در زندگی یک مار روی می‌دهد. پیش از هر پوست‌اندازی مار از خوردن پرهیز می‌کند و اغلب پنهان می‌شود یا به یک جای امن می‌رود. درست پیش از پوست‌اندازی، پوست مار خشک و کدر می‌شود و چشم‌ها به رنگ آبی کدر (ابری) در می‌آید. سطح درونی پوست کهنه مایع می‌شود، این باعث می‌شود تا پوست کهنه از پوست نو که در زیر قرار دارد جدا شود. پس از چند روز چشم‌ها دوباره شفاف می‌شود و مار به بیرون از پوست کهنه می‌خزد. پوست کهنه در نزدیکی دهان می‌شکند و مار می‌تواند با مالیدن خود بر روی سطح‌های زبر، پوست کهنه را جدا کند. در بیشتر موارد پوست کهنه مانند یک جوراب که پشت رو شده باشد رو به پشت و از سر تا دم کنده می‌شود. پوست تازه بزرگتر و روشن‌تر است.[۱۸][۲۰]

 
چشم‌های آبی و کدر یک مار پیش از پوست‌اندازی.

یک مار بالغ یک یا دو بار در سال پوست‌اندازی می‌کند درحالی که یک مار جوان و در حال رشد می‌تواند تا چهار بار در سال این کار را انجام دهد.[۲۰] پوست مردهٔ کنده شده به خوبی الگوی پولک‌های بدن مار را نشان می‌دهد اگر پوست کنده شده آسیب ندیده باشد از روی آن می‌توان مار را شناسایی کرد.[۱۸] این نو شدن دوره‌ای در مارها باعث شده تا مار به نماد بهبودی و پزشکی تبدیل شود.[۲۱]

استخوان‌بندی[ویرایش]

 
جمجمهٔ یک شاه کبرا

استخوان‌بندی بیشتر مارها تنها از یک جمجمه، لامی، ستون مهره‌ها و دنده تشکیل شده‌است. البته مارهای خانوادهٔ هنوفیدیا بازمانده‌هایی از لگن خاصره و اندام‌های پشتی از نسل‌های قبل، در آن‌ها به جای مانده‌است.

جمجمهٔ مار شامل یک بخش صلب و کامل برای اعصاب (neurocranium) است که بسیاری از استخوان‌های دیگر اتصال ضعیفی به آن دارند به ویژه استخوان‌های فک که برای خوردن شکارهای بزرگ به آسانی جابجا می‌شوند. سمت راست و چپ فک پایینی تنها با یک رباط انعطاف‌پذیر به هم وصل شده‌اند از این رو می‌توانند به میزان زیادی از هم فاصله بگیرند. بخش انتهایی استخوان‌های فک پایینی با یک استخوان چهارگوش (quadrate) مفصل شده‌اند که این اتصال به تحرک بیشتر فک کمک می‌کند. همچنین استخوان چهارگوش و استخوان‌های مربوط به فک پایینی به مار کمک می‌کنند تا هر گونه لرزشی در زمین را حس کنند.[۲۲] چون هر لبهٔ فک می‌تواند به‌طور مستقل نسبت به دیگری جابه‌جا شود، مارها فک خود را بر روی سطح به صورت شل و آزاد می‌گذارند تا بتوانند صداهای پیرامون را به صورت استریو دریافت و شکار را شناسایی کنند. مارها با وجود نداشتن گوش بیرونی و استخوان‌های کوچک گوش که مکانیسم تطبیق امپدانس را به عهده می‌گیرند، می‌توانند با کمک گذرگاه اتصال فک، استخوان چهارگوش، استخوان رکابی، لرزش و حرکت‌های به اندازهٔ یک آنگستروم را نیز حس کنند.[۲۳][۲۴]

 
ناخن‌های بیرون زده از زیر مار پایتون

استخوان لامی، استخوانی کوچک است که در پشت و بخش زیرین جمجمه، در ناحیهٔ «گردن» قرار دارد و به عنوان اتصالی برای زبان مار عمل می‌کند، این پدیده در چهاراندامان نیز وجود دارد.

ستون مهره‌های مار بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ (یا بیشتر) مهره دارد. مهره‌های دم نسبتاً کم‌اند (اغلب کمتر از ۲۰٪ کل) و دنده‌ای به آن‌ها وصل نیست در حالی که مهره‌های دیگر هر کدام دو دنده دارند. مهره‌های مار به قدری قوی‌اند که به جانور اجازه می‌دهند با اتصال ماهیچه‌های نیرومند به آن بدون داشتن اندام حرکتی به آسانی جابه‌جا شوند. دم بیشتر مارها برخلاف مارمولک نمی‌تواند بدون آسیب از بدن جدا شود.[۲۵]

برخی مارها به ویژه مار بوآ و پایتون‌ها، بقایایی از اندام‌های اجداد زیستی‌شان را هنوز دارند؛ به‌خصوص یک جفت اندام کوچک که مانند ناخن تیز به‌جای پا از دو سوی پارگین بیرون زده‌است، نمود خارجی از اندام‌های به‌جای مانده از نسل‌های قبل است.

 

اندام‌های درونی[ویرایش]

 
اندام‌های درونی مار، به ترتیب: ۱) مری، ۲) نای، ۳) نای شش‌ها، ۴) شش چپ که کوچکتر است، ۵) ریهٔ راست، ۶) قلب، ۷) کبد، ۸) معده، ۹) کیسهٔ هوا، ۱۰) کیسه صفرا، ۱۱) لوزالمعده، ۱۲) طحال، ۱۳) روده، ۱۴) بیضه، ۱۵)کلیه‌ها

قلب مار در یک کیسه احاطه شده‌است که به آن پیراشامه می‌گویند. قلب در بخش دو شاخ نایژه قرار دارد؛ اما به گونه‌ای نیست که در آنجا ثابت باشد، بلکه به دلیل نبود دیافراگم می‌تواند حرکت کند. این ویژگی به مار کمک می‌کند تا هنگامی که شکارهای بزرگ را می‌بلعد به قلبش آسیبی وارد نشود. طحال مار به کیسهٔ صفرا و لوزالمعده چسبیده‌است و خون را فیلتر می‌کند. تیموس در بافت چربی بالای قلب قرار دارد و مسئول ساخت گلبول سفید در خون‌است. دستگاه گردش خون در مار بسیار قابل توجه‌است چون یک درگاه سامانهٔ کلیوی دارد به این معنی که خونی که از دُم مار می‌آید نخست از کلیه‌ها رد می‌شود بعد به قلب بازمی‌گردد.[۲۶]

از آنجایی که هر چیزی در بدن مار باید لوله‌ای و باریک باشد، شش چپ مار معمولاً کوچک است یا گاهی مارها اصلاً این شش را ندارند.[۲۶] در بیشتر گونه‌های مار تنها یک شش کار می‌کند. این شش شامل یک بخش پیشین‌است که اندام‌های خونی دارد و بخش پشتی که در مبادلهٔ گازها همکاری نمی‌کند.[۲۶] در برخی مارهای آبی، از شش کوچکتر در استاتیک شاره‌ها برای تنظیم شناوری مار استفاده می‌شود اما کاربرد آن در مارهای خاکی هنوز روشن نیست.[۲۶] بسیاری از اندام‌هایی که در بدن جانوران زوج است مانند کلیه یا اندام جنسی، در بدن مار به گونه‌ای چیده شده‌اند که یکی پشت سر دیگری قرار گرفته‌است.[۲۶]

مارها غدد لنفاوی ندارند.[۲۶]

دندان[ویرایش]

در مارهای غیر سمی دندان‌های غضروف مانند و تیز وجود دارد که رو به داخل دهان خم شده‌اند. این دندان‌ها تنها برای نگهداشتن شکار در دهان مار کاربرد دارند و برای جویدن یا له کردن بکار نمی‌آیند.

در مارهای سمی علاوه بر این دندان‌ها یک جفت دندان بلند و توخالی وجود دارد که داخل آنها مجرایی برای انتقال زهر به داخل بدن شکار تعبیه گردیده‌است که دندان‌های نیش نامیده می‌شوند. دندان‌های نیش مارهای زهرآگین پیشرفته مانند گرزه‌ماران و کفچه‌ماران که زهرشان بر دستگاه گردش خون اثر می‌گذارد با همولیز (تخریب) گلبول‌های قرمز باعث ایجاد لخته و نهایتاً مرگ قربانی می‌شوند، در جلوی دهان قرار دارند و بسیار بلند هستند بطوریکه این موقع بسته بودن دهان بصورت تا شده و خوابیده درسقف دهان قرار دارند و در هنگام باز شدن دهان در مواقع شکار یا حالت دفاعی آشکار می‌شوند. جلو بودن دندان‌ها باری این مارها عمل نیش زدن و تزریق زهر به قربانی را آسان‌تر می‌کند.[۲۷]با این حال دندان‌های نیش کفچه‌ماران مانند کبرا و مارهای براق در جلو قرار دارد. این دندان‌ها توخالی‌اند و نمی‌توانند به سمت جلو بیایند. در نتیجه این مارها نمی‌توانند با دندانشان قربانی را زخمی‌کنند (بدن قربانی را خط بیندازند یا دندان را فقط در آن فروکنند مانند چاقو زدن)؛ بلکه باید واقعاً آن را گاز بگیرند.[۲۸]: ۲۴۲ 

دندان‌های نیش برخی مارها که زهرشان به دستگاه عصبی یورش می‌برد (مانند گربه‌مار حلقه‌طلایی) در عقب دهانشان قرار دارند که رو به پشت و داخل دهان خم شده‌اند.[۲۹] این نوع دندان عمل نیش زدن را برای مار دشوار می‌کند. همچنین گرفتن زهر از این نوع دندان‌ها برای دانشمندان دشوارتر است.[۲۷]

مار از جمله جانورانی است که دندان‌هایش (بغیر از دندان‌های نیش) پیوسته جایگزین می‌شوند.[۳۰]

زهر[ویرایش]

 
شیرمار که اغلب با مار مرجانی که زهر آن برای انسان کشنده است، اشتباه گرفته می‌شود.

کفچه ماران، گرزه‌ماران و گونه‌های نزدیک به آن‌ها همگی از جمله مارهایی‌اند که برای بی‌حرکت کردن یا کشتن شکارشان از زهر استفاده می‌کنند. زهر در اصل همان بزاق اصلاح شدهٔ مار است که از طریق دندان‌های نیش به شکار می‌رسد. مارها معمولاً از زهر برای شکار کردن استفاده می‌کنند و کمتر از آن در دفاع بهره می‌گیرند.[۲۸]: ۲۴۳ 

زهر برای مارها مانند دیگر مایعات بزاقی به عنوان کمکی در هضم غذا و شکستن ترکیبات پیچیدهٔ آن به مواد خوراکی محلول کاربرد دارد. حتی گزیدگی مارهای غیر سمی (مانند گاز گرفتگی یا گزیدگی دیگر جانوران) در بافت محل زخم ایجاد آسیب و عفونت می‌کند.[۲۸]: ۲۰۹ 

برخی پرنده‌ها، پستانداران و گونه‌هایی از مارها (مانند شه‌مار) که خوراکشان مارهای سمی است، بدنشان نسبت به آسیب زهر برخی مارها مقاوم شده‌است.[۲۸]: ۲۴۳  مارهای زهرآگین شامل سه خانواده از مارها است و یک دستهٔ مستقل در آرایه‌شناسی به آن تعلق نمی‌گیرد.

برخی بر این باورند که عبارت مار زهرآگین کاملاً درست نیست چون زهر یا تنفس می‌شود یا خورانده، اما زهر مارها تزریق می‌شود.[۲۷] با این حال دو استثناء میان مارها وجود دارد، نخست مار رابدوفیس است که زهر را از بدن وزغ‌هایی که می‌خورد می‌گیرد و آن را از غدد گردنی به سمت مزاحمان ترشح می‌کند. استثنای دوم مربوط به جمعیت اندکی از مار بندجورابی در اورگن است که به اندازهٔ کافی زهر از سمندرهای آبی که می‌خورد در کبدش ذخیره می‌کند تا برای شکارچیان پیرامون مانند روباه‌ها و کلاغ‌ها مسموم باشد.[۳۱]

ترکیب زهرمار در گونه‌های مختلف و همین‌طور در هر گونه بر اساس سن، فصل و زمان آخرین ترشح متفاوت است. ترکیبات اصلی آن پروتئین و پلی‌پپتیدهایی که خاصیت آنزیمی و سمی دارند.[۳۲] زهر مارها ترکیبی پیچیده از پروتئین‌ها است که در غدد زهر در پشت سر مار ذخیره می‌شود.[۳۱] غدد زهر در دو طرف سر و در غلافی ماهیچه‌ای قرار دارند.[۳۳] در همهٔ مارهای زهردار این غدد رو به مجراهایی به سمت دندان‌های خالی یا شیاردار فک بالایی باز می‌شود.[۲۸]: 243 [۲۷] این پروتئین‌ها می‌توانند ترکیبی از نوروتاکسین (زهری که به دستگاه عصبی حمله می‌کند)، هموتاکسین (زهری که به دستگاه گردش خون حمله می‌کند)، سایتوتاکسین (حمله به سلول‌ها) و دیگر انواع زهرها باشد.[۲۷] تقریباً همهٔ زهرها آنزیم هیالورونیداز دارند که منجر به انتشار سریع زهر در بدن می‌شود.[۲۸]: ۲۴۳ 

 
یک نمونه مار تاک، در تصویر نشان داده شده که دندان نیش در عقب دهان قرار دارد.

به تازگی پیشنهاد شده‌است که همهٔ مارها می‌توانند تا حدی زهرآگین باشند اما مارهای بی‌خطر زهر ضعیف دارند و دندان نیشی ندارند که با آن آسیب برسانند.[۳۴] در نتیجه بر اساس این نظریه بیشتر مارهایی که به عنوان بدون زهر شناخته می‌شوند، همچنان بی‌خطرند؛ چون دندانی که زهر را برساند ندارند یا نمی‌توانند به مقدار کافی زهر به انسان برسانند. همچنین این نظریه ادعا می‌کند که اجداد مارها احتمالاً به مارمولک‌های زهرآگین برمی‌گردد؛ این نظریه دربارهٔ مارمولک‌های زهرآگین مانند هیولای گیلا، پوست منجوقی، بزمجه و موساسوریان که امروزه منقرض شده‌اند نیز همین نظر را دارد.

از دیدگاه آرایه‌شناسی، مارهای زهرآگین دو تیره دارند:

خانوادهٔ سومی وجود دارد که شامل مارهایی است که دندان نیششان در عقب است:

رفتار[ویرایش]

خواب زمستانی[ویرایش]

مارهایی که در مناطقی با زمستان‌هایی سردتر از توان تحمل شان زندگی می‌کنند، در سرما به حالت غیرفعال در می‌آیند. مارهای بومی این مناطق به حال خفتگی می‌روند. خفتگی با خواب زمستانی پستانداران متفاوت است؛ چون در خواب زمستانی جانور پستاندار کاملاً به خواب می‌رود، اما خزندگان خواب نیستند، اما غیرفعال‌اند. برای این منظور یک مار تنها ممکن است در زیر زمین حفره‌ای بکند و به درون آن رود یا درون تنهٔ یک درخت که افتاده پنهان شود یا زیر یک تخته سنگ رود. گاهی هم ممکن است شمار زیادی مار بصورت دسته جمعی به یک پناهگاه مانند غار روند.

خوراک[ویرایش]

 
مار تخم-خوار آفریقایی

مارها به شدت گوشت‌خوارند (بیش از ۷۰٪ از خوراک آن‌ها گوشت است)، از جمله مواد غذایی آن‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد: مارمولک، قورباغه، دیگر مارها، پستانداران کوچک، پرندگان، تخم دیگر جانداران، ماهی، حلزون و حشرات.[۲۸][۱][۹][۳۵] از آنجایی که مارها نمی‌توانند گاز بگیرند یا شکار را پاره کنند، به ناچار آن را درسته فرو می‌برند. بزرگی بدن مار تأثیر زیادی بر عادت‌های خوراکی آن دارد. مارهای کوچکتر شکارهای کوچکتر دارند برای نمونه خوراک پایتون‌های جوان مارمولک و موش است اما در بزرگسالی می‌توانند یک گوزن کوچک یا یک بز کوهی را بخورند.

آرواره مار ساختاری پیچیده دارد. برخلاف باور عمومی که مار می‌تواند آرواره‌اش را جابه‌جا کند، باید گفت مارها آروارهٔ پایینی بسیار انعطاف‌پذیری دارند که دو نیمهٔ آن به صورت اتصال صلب به هم وصل نیستند (مارها چانه ندارند). همچنین چندین اتصال میان فک و جمجمه وجود دارد که به آن‌ها اجازه می‌دهد دهانشان را برای بلعیدن درستهٔ یک شکار که قطرش از قطر بدن خود مار بیشتر است باز کنند.[۳۵] برای نمونه مار تخم-خوار آفریقایی می‌تواند تخم‌هایی بسیار بزرگتر از قطر سرش را فروبرد.[۲۸]: ۸۱  این مار هیچ دندانی ندارد، اما پیش‌آمدگی استخوانی محکمی در لبهٔ درونی ستون مهره‌های خود دارد که با کمک آن تخم‌ها را می‌شکند.[۲۸]: ۸۱ 

درحالی که بیشتر مارها از جانوران دیگر شکار می‌کنند، در این میان شاه کبرا و مار استرالیایی بندی-بندی دیگر مارها را شکار می‌کنند. مار Pareas iwesakii و دیگر قمچه‌مارانی که از حلزون تغذیه می‌کنند، از زیرخانوادهٔ Pareatinae هستند که دندان‌های بیشتری در نیمهٔ راست دهانشان دارند تا نیمهٔ چپ؛ دلیل این پدیده این است که پوستهٔ شکار آن‌ها معمولاً در جهت ساعت‌گرد می‌چرخد.[۲۸]: 184 [۳۶]

برخی مارها (مارهای سمی) شکار خود را اول با نیش زدن می‌کشند و بعد می‌خورند.[۳۵][۳۷] برخی دیگر با چنبره زدن و پیچیدن به دور شکار و خفه کردنش، آن را آمادهٔ خوردن می‌کنند.[۳۵]بقیهٔ مارها شکار خود را زنده و درسته می‌خورند.[۲۸]: 81 [۳۵]

پس از خوردن مارها می‌خوابند تا فرایند گوارش انجام شود.[۳۸] گوارش فرایندی انرژی بر است، به ویژه اگر شکار بزرگ باشد. برای مارهایی که گهگاهی به شکار می‌روند، دستگاه گوارش و روده بخشی از وعدهٔ غذایی را وارد بدن می‌کنند تا انرژی ذخیره شود. پس از ۴۸ ساعت دستگاه گوارش با ظرفیت کامل دوباره مشغول به کار می‌شود. خونسرد بودن مارها باعث می‌شود دمای پیرامون تأثیر زیادی بر گوارش آن‌ها بگذارد. بهترین دما برای گوارش مار ۳۰ درجهٔ سانتیگراد است. در پی فرایند، گوارش دمای سطح بدن ۱٫۲ درجهٔ سانتیگراد افزایش می‌یابد.[۳۹] اگر مار پس از خوردن خطری را احساس کند، خوراک خود را بالا می‌آورد تا بتواند فرار کند. اما اگر کسی مزاحمش نشود، فرایند گوارش بازدهی بالایی در بدن مار دارد؛ به گونه‌ای که با آنزیم‌های بدن او تقریباً همهٔ بدن شکار جذب می‌شود (غیر از پر، مو و پنجه‌های شکار که همراه با مواد زائد بدن اسید اوریک دفع می‌شوند).

جابه‌جایی[ویرایش]

نداشتن دست و پا در مارها، آن‌ها را از جابه‌جایی بازنداشته‌است. آن‌ها چند روش حرکتی برای خود پیدا کرده‌اند که بسته به محیط‌های مختلف متفاوت است. در جانورانی که دست و پا دارند، جابه‌جایی به صورت یک عمل پیوسته‌است، درحالی که جابه‌جایی در مارها به صورت گسسته و متفاوت از دیگری است و انتقال بین یک نوع از جابه‌جایی به نوع دیگر کاملاً ناگهانی روی می‌دهد.[۴۰][۴۱]

خزش مارپیچی جانبی[ویرایش]

خزش مارپیچی (موج‌وارِ) جانبی یا بر پهلو، تنها روش جابه‌جایی مارهای آبی و پرکاربردترین روش جابه‌جایی در میان مارهای خشکی است.[۴۱] در این روش، جابه‌جایی مار به صورت متناوب و پی در پی خود را به چپ و راست خم می‌کند. وقتی به آن نگاه می‌کنیم، گویی یک موج رو به عقب در حرکت است.[۴۰] این جابه‌جایی به نظر سریع می‌آید؛ اما در واقع بیشترین سرعتی که برای مارها ثبت شده، به اندازهٔ دو طول بدن مار در یک ثانیه بوده که البته چنین سرعتی بسیار کم پیش می‌آید و مارها معمولاً با سرعت کمتری جابه‌جا می‌شوند.[۴۲] مقدار انرژی که مارها با این روش از خزش مصرف می‌کنند، برابر با مقدار انرژی است که یک مارمولک هم وزن مار، در هنگام دویدن صرف می‌کند.[۴۳]

خیزش موج‌وارِ بر پهلو، برای مارهای خشکی به این صورت است که: موجی که گفته شد در اندام مار ایجاد می‌شود و رو به عقب حرکت می‌کند. به نقطه‌های از زمین مانند سنگریزه‌ها، ناهمواری‌های خاک و ساقه‌های گیاهان نیرو وارد می‌کند و در اثر نیروی عکس‌العمل این اجسام، مار دقیقاً رو به جلو هل داده می‌شود.[۴۴] سرعت جابجایی در این روش کاملاً به تراکم و جنس نقطه‌ای از زمین که مار بر آن نیرو وارد می‌کند، بستگی دارد. اگر جنس و تراکم محیط، مناسب باشد، سرعت حرکت موج دقیقاً با سرعت حرکت مار برابر است. در این روش چون مار به صورت مستقیم رو به جلو هل داده می‌شود، می‌تواند از میان مسیرهایی که چگالی گیاهی آن‌ها زیاد است، به راحتی عبور کند و از هر سوراخ کوچکی رد شود.[۴۴]

وقتی مار شنا می‌کند، موجی که گفته شد بزرگتر می‌شود و سرعت حرکت رو به عقب موج از سرعت حرکت رو به جلوی مار بیشتر خواهد بود.[۴۵] این روش خزش با اینکه ظاهری مشابه در میان مارهای آبی و خاکی دارد، اما الگوی دگرگونی‌های ماهیچه‌های درگیر در آن بین مارهای آبی متفاوت از مارهای خاکی است. از این رو، دو روش متفاوت جابه‌جایی در نظر گرفته می‌شود.[۴۶] همهٔ مارها می‌توانند با موج جانبی رو به پشت، خود را به سمت جلو هل دهند (حرکت رو به جلو)؛ اما تنها در میان مارهای آبی دیده شده که مار با ایجاد موج رو به جلو، خود را به پشت هل دهد (حرکت به سمت عقب).[۴۰]

گونه‌های مار[ویرایش]

کورمارواران

قلمی‌ماران

کورماران آمریکایی

کورماران

ناکورمارواران

لوله‌ماران

Core Alethinophidia
دم‌سپرماران

لوله‌ماران آسیایی

لوله‌ماران کوتوله

Uropeltinae

Macrostomata
پایتونان

پایتونان

آفتاب‌ماران

پایتونان مکزیکی

Caenophidia

قمچه‌ماران

زگیل‌ماران

دشنه‌ماران

کفچه‌ماران

دریاماران

گرزه‌ماران

اژدرماران

اژدرماران بر قدیم

Boinae

Calabaria

Ungaliophiinae

Tropidophiinae

اندرکنش با انسان[ویرایش]

گزیدگی[ویرایش]

 
خلاصه‌ای از نشانه‌های عمومی مارگزیدگی

مارها در حالت عادی، انسان شکار نمی‌کنند؛ مگر آنکه زخمی یا ترسیده باشند. بیشتر مارها ترجیح می‌دهند از تماس یا حمله به انسان پرهیز کنند. در حالت کلی مارهای غیر سمی خطری برای انسان ندارند. تنها استثناء مارهای چنبره‌ای بزرگ مانند پایتون‌ها و آناکوندا است. گزیدگی یک مار غیر سمی معمولاً بی‌خطر است؛ چون دندان‌های مار برای پاره کردن یا ایجاد زخم عمیق طراحی نشده‌اند، بلکه تنها برای گرفتن شکار و نگاه داشتنش کار می‌کنند. با این حال احتمال عفونت و آسیب به بافت محل گزیدگی مار غیرسمی وجود دارد. مارهای سمی خطر بسیار بزرگتری برای انسان‌اند.[۲۸]: ۲۰۹  سازمان سلامت جهانی، مارگزیدگی را زیر ردهٔ «دیگر شرایط نادیده گرفته شده» فهرست می‌کند.[۴۷]

میزان مرگ و میر ناشی از مارگزیدگی خیلی مستند نیست. نیش مارهای سمی که منجر به مرگ نشود، می‌تواند به قطع عضو بینجامد. از حدود ۷۲۵ گونهٔ مار زهری در سراسر جهان، ۲۵۰ مورد می‌توانند با یک نیش انسان را بکشند. به‌طور متوسط در استرالیا در هر سال یک تن قربانی مارگزیدگی می‌شود. درحالی که در هند، سالانه ۲۵۰ هزار مارگزیدگی ثبت می‌شود که ۵۰ هزار مورد آن‌ها منجر به مرگ می‌شود.[۴۸]

درمان مارگزیدگی بسته به خود گزیدگی متفاوت است. بهترین درمان استفاده از پادزهری است که از زهر همان مار گرفته شده باشد. برخی پادزهرها، تنها برای یک گونه جواب می‌دهند و برخی دیگر برای چندین گونه. برای مثال در آمریکا همهٔ مارهای زهری از نوع افعی روزن‌دار اند، به استثنای مار مرجانی. برای پادزهر ساختن، ترکیبی از زهر گونه‌های مختلف مار زنگی، سر-مسی، و دهان-پنبه‌ای با هم مخلوط می‌شوند و به بدن یک جانور مانند اسب تزریق می‌شوند تا جایی که بدن اسب ایمن می‌شود. سپس خون از بدن اسب ایمن شده گرفته می‌شود. سرم از خون جدا، خالص‌سازی و یخی خشک می‌شود. سپس با آب استریل بازسازی می‌شود و تبدیل به پادزهر می‌شود. در این میان کسانی که به اسب حساسیت دارند احتمال آنکه نسبت به پادزهر حساسیت بدهند وجود دارد.[۴۹] پادزهر مارهای خطرناک تر مانند مامبا، تایپان و کبرا هم به همین روش در هندوستان، آفریقای جنوبی و استرالیا ساخته می‌شود که البته این پادزهرها تنها برای همان گونه کاربرد دارد.

افسونگران مار[ویرایش]

 
یک کبرای هندی درون سبد، این‌گونه مار بیش از دیگران در افسونگری کاربرد دارد.

در برخی نقاط جهان به ویژه در هند، افسونگری مار یکی از نمایش‌های خیابانی است. افسونگر یک مار در سبدش دارد که به نظر می‌رسد مار با نواختن ابزار موسیقی (معمولاً فلوت) افسون می‌شود و به آن پاسخ می‌دهد.[۵۰] مارها گوش خارجی ندارند. بلکه تنها گوش داخلی دارند و به حرکت‌های فلوت پاسخ می‌دهند و نه به صدایی که می‌شنوند.[۵۰][۵۱]

قانون حفاظت از حیات وحش در سال ۱۹۷۲ افسونگری مار و دیگر نمایش‌های خیابانی این‌گونه را به دلیل ظلم و بی رحمی به جانداران ممنوع کرده‌است. از جمله دیگر نمایش‌های خیابانی استفاده از یک خدنگ و مار است و مجبور کردن دو حیوان به جنگ با یکدیگر. این کار امروزه کمتر انجام می‌شود؛ چون در اثر زخم‌های شدید مار یا خدنگ ممکن است کشته شوند. این روزها به دلیل به‌وجود آمدن زندگی مدرن و قانون‌های حمایت از حیوانات، این‌گونه شغل‌ها در هند رو به پایان‌اند.[۵۰]

به دام انداختن[ویرایش]

قبیلهٔ ایرولاس (Irulas) از آندرا پرادش و تامیل نادو در هند از گذشته از شکارچیان-مجموعه داران مار در جنگل‌ها و بیابان‌های خشک و گرم بوده‌اند و هنر گرفتن مار برای نسل‌های طولانی میان آن‌ها رواج داشته‌است. آن‌ها دانش گسترده‌ای از مارها دارند و عموماً مارها را تنها با کمک یک چوب شکار می‌کنند. پیشتر این قبیله هزاران مار را برای صنعت پوست مار شکار می‌کرد. اما پس از قانون ممنوعیت شکار مار در هند (۱۹۷۲) آن‌ها تجارت خود را به شکار مار برای گرفتن زهر آن تغییر دادند. آن‌ها از هر مار چهار بار زهرگیری می‌کردند و بعد آن را آزاد می‌کردند. از زهر در تولید پادزهر، پژوهش‌های پزشکی بیو و دیگر محصولات پزشکی استفاده می‌شد.[۵۲] همچنین گفته شده این قبیله از گوشت مار هم می‌خورند. برخی دیگر از مارها برای ریشه‌کن کردن موش‌های مزاحم در روستا استفاده می‌کنند.

علاوه بر افسونگران مار، گروهی به صورت حرفه‌ای به شکار مار می‌پردازند. در این حالت یک خزنده‌شناس با یک تکه چوب بلند که سر آن دو شاخ شده مار را به دام می‌اندازد. برخی مجریان تلویزیونی مانند بیل هاست، آستین استیونز، استیو اروین و جف کوروین ترجیح می‌دهند مار را با دست خالی شکار کنند.

به عنوان خوراک[ویرایش]

 
گوشت مار، در یک رستوران در تایپه

در برخی فرهنگ‌ها مانند آشپزی کانتونی (مربوط به بخش‌هایی از چین) خوراک‌هایی مانند سوپ مار وجود دارد که در پاییز معمولاً خورده می‌شود. مردم منطقه بر این باورند که خوراک‌های برگرفته از مار باعث گرمی بدن و گرمی قلب می‌شود. در فرهنگ غرب، خوردن مار در شرایط قحطی و گرسنگی زیاد ثبت شده‌است.[۵۳] البته مار زنگی پخته یک استثناء است که خوراک آن در بخش‌هایی از غرب آمریکا رواج دارد. در کشورهای آسیایی مانند چین، تایوان، تایلند، اندونزی، ویتنام و کامبوج نوشیدن خون مار، به‌خصوص کبرا برای بالا بردن میل جنسی مردانه رواج دارد. این خون زمانی گرفته می‌شود که کبرا هنوز زنده است و معمولاً با یک نوشیدنی الکلی آمیخته می‌شود تا مزهٔ بهتری پیدا کند.[۵۴]

در برخی کشورهای آسیایی یک یا چند مار را در یک نوشیدنی الکلی می‌خوابانند، با این فرض که این نوشیدنی سنگین‌تر (قوی‌تر و البته گران‌تر) می‌شود.

در آمریکا به نیروهای ویژهٔ ارتش یاد داده می‌شود که چگونه یک مار را بگیرند، بکشند سپس بخورند. به کسانی که چنین کار می‌کنند مارخور (snake eater) گفته می‌شود. این کار برای یادگیری چگونه جان به در بردن از شرایط دشوار است.

شراب مار (蛇酒) یک نوشیدنی است که از خواباندن یک مار درسته در شراب برنج یا اتانول به‌دست می‌آید. این نوشیدنی نخستین بار در چین ثبت شده‌است. برپایهٔ طب سنتی چین این نوشیدنی به فرد نیروی دوباره می‌بخشد.[۵۵]

به عنوان حیوان خانگی[ویرایش]

در کشورهای غربی برخی مارها به ویژه پایتون توپی و مار ذرت به عنوان حیوان خانگی نگهداری می‌شوند. از این رو صنعت اصلاح نسل و پرورش مار به‌وجود آمده‌است. مارهایی که از این طریق پرورش و ازدیاد می‌شوند، نسبت به گونه‌هایی که از دنیای وحش گرفته می‌شوند، ترجیح دارند.[۵۶] مارها نسبت به دیگر حیوانات خانگی به مراقبت کمتری نیاز دارند. بیشتر مارها به بیش از ۱٫۵ متر فضا (در طول) نیاز ندارند. مارها کم غذا می‌خورند. هر ۵ تا ۱۴ روز یک بار. اگر به خوبی از این جانور نگهداری شود، برخی از آن‌ها عمری طولانی تا بیش از ۴۰ سال دارند.

نمادشناسی[ویرایش]

در نمادشناسی و باور ایرانی و استوره‌های ایران مار نشانه آشکاری از اهریمن است و نشان تباهی و مرگ شناخته می‌شود.[۵۷] در واژه‌شناسی نیز مار ریشه گرفته از «مرگ» و «مُردن» است و «زیان‌کار» و «تباه‌کننده» معنا می‌دهد.[۵۸] مار «خَرفستر» یا «زیان‌کار» است و ایرانیان این خزنده را بیماری‌زا می‌دانستند. اما این هم هست که مار در نمادشناسی ایرانی، هم‌پیوند با «درخت زندگی» دانسته شده‌است.[۵۹] از سویی، مار در استوره‌ها نگهبان گنج‌های نهانی و زیرزمینی است.[۶۰]

 
دو طرف معبد توت‌عنخ‌آمون، فرعون مصری با چهار مار کبرای ساخته شده از طلا و لاجورددره پادشاهان، تبای، (۱۳۴۷ تا ۳۷ پیش از میلاد).
 
مدوسا، کار هنرمند ایتالیایی، کاراواجو، در سدهٔ ۱۶ میلادی.

در تاریخ مصر، مار نقش مهمی بر دوش دارد؛ به ویژه کبرای نیل که شیفتهٔ تاج فرعون‌ها در دوران باستان است. این مار به عنوان یکی از خدایان پرستش می‌شد. همچنین ابزار مهمی در کشتن یک فرد دیگر یا اجرای آیین خودکشی (مانند خودکشی کلئوپاترا) بوده‌است.

در اساطیر یونان مارها معمولاً به صورت دشمنی مرگبار و خطرناک نشان داده می‌شوند. البته در افسانه‌های یونان، مار نماد شیطان نیست. بلکه نمادی از عنصرهای زیرزمین است، برگردان تقریبی آن «در پیوند با زمین» است. برای نمونه هیدرای نُه سر که هرکول او را شکست داد و خواهران گورگون از فرزندان گایای زمین بودند.[۶۱] مدوسا یکی از سه خواهر گورگون بود که پرسئوس شکستش داد.[۶۱] گفته می‌شود مدوسا موجوی فناپذیر و دیو سیرت بوده که در سرش به جای مو، مار درآمده بوده‌است و می‌توانسته انسان‌ها را به سنگ تبدیل کند.[۶۱] پس از کشته شدن مدوسا، پرسئوس سر او را به آتنا می‌دهد تا از آن در سپرش، ایجس استفاده کند.[۶۱] تصویر تایتان از افسانه‌های یونان هم به جای دست و پا با مار به نمایش درآمده، چون آن‌ها هم از فرزندان گایا و اورانوس بودند و پیوندخورده به زمین.

سه نماد پزشکی که در آن‌ها از نقش مار استفاده شده و هنوز هم به‌کار برده می‌شوند عبارتند از: جام هایجیا به عنوان نماد داروسازی و عصای چاووش هرمس و چوبدست اسقلبیوس هر دو به عنوان نماد عمومی پزشکی.[۲۱]

هندوستان با نام سرزمین مارها شناخته می‌شود و سرشار از افسانه‌ها و سنتهای مربوط به مار است.[۶۲] در این سرزمین مار پرستیده می‌شود و حتی امروزه زنان هندی بر روی سر مار، شیر می‌ریزند (با وجود بیزاری مار از شیر)[۶۲] در نقاشی‌ها، کبرا بر روی گردن شیوا نشان داده می‌شود و ویشنو هم به صورت خوابیده بر روی یک مار هفت-سر یا در میان حلقهٔ یک مار کشیده می‌شود.[۶۳] همچنین چندین معبد ویژهٔ مار کبرا در هند وجود دارد که گاهی به آن‌ها ناگراژ (شاه ماران) می‌گویند. به باور این مردم مارها نماد باروری و زایش‌اند. یک جشنوارهٔ هندو به نام ناگ هم سالانه برگزار می‌شود که در آن مارها مورد احترام و پرستش قرار می‌گیرند.

در هند یک پیشینهٔ افسانه‌ای دیگر برای مارها وجود دارد که در زبان هندی به آن ایچاداری می‌گویند. در افسانه باور افراد بر این است که مارها می‌توانند به شکل هر جانوری درآیند. اما ترجیح می‌دهند به شکل انسان درآیند. این مارهای جادویی یک سنگ ارزشمند به نام «مانی» با خود دارند که از الماس باارزش تر است. داستان‌های بسیاری در هند پیرامون انسان‌های طمع‌کار و حریص وجود دارد که تلاش کرده‌اند این سنگ ارزشمند را به‌دست آورند. اما در نهایت تلاش آن‌ها منجر به مرگ آن‌ها شده‌است.

اوروبروس نمادی است که در آیین‌های گوناگون دیده می‌شود که به کیمیاگری مربوط است. این نماد یک مار است که دم خود را می‌خورد (یک حلقه تشکیل می‌شود) که نشان دهندهٔ چرخهٔ زندگی-مرگ-زندگی دوباره است و به جاودانگی می‌رسد.

مار یکی از ۱۲ جانور گردآسمان چینی در گاه‌شماری چینی است.

بسیاری از آیین‌های باستانی پرو طبیعت را پرستیده‌اند[۶۴] که بر حیوانات به ویژه مار تأکید داشته‌اند.[۶۵]

مار در باورهای فرهنگی[ویرایش]

  • مار پرنده در آیین کاکولکان، آیین تمدن مایاها، نشانه این آیین به‌شمار می‌رفت.[۶۶]
  • مار در افسانه‌های کهن ایرانیان، روی شانه‌های ضحاک، پادشاه ستمگر، به صورت جزئی از بدن او، و دربرابر گناهانش، پس از خدمت شیطان در لباس یک آشپز به وی، ظاهر می‌شود.[۶۷]
  • ردپای مار به عنوان موجودی جالب توجه را می‌توان در اساطیر کهن از جمله یونان باستان یافت. نشان مار در اساطیر یونانی-رومی به ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد که در آن «آسکِلِپیوس» (فرزند آپولون) خدای پزشکی و درمان، بیماران را شفا می‌بخشیده و مردگان را زنده می‌کرده‌است. او همواره عصایی را با خود به همراه داشت که ماری به دور آن پیچیده بود، چرا که مار در اساطیر یونانی-رومی نماد هوش و سلامت بود.
  • دنیای پزشکی نوین، همچنان وامدار اسطوره‌های کهن است، چرا که مار در دنیای امروز هم نماد پزشکی و سلامت است. ردپای این موجود افسونگر را در مصر باستان نیز می‌توان یافت؛ مار کبری نماد سلطنت و قدرت مصر باستان بوده و «بوتو» الهه نگهبان مصر و فرعون در قامت مار کبری خدایی می‌کرده‌است.[۶۸]
  • علاوه بر داستان‌های اساطیری، در انجیل بیش از هشتاد بار از مار نام برده شده و شیطان در قالب مار، آدم و حوا را فریب داده‌است؛ همچنین در قرآن نیز چندین بار از انواع گوناگون آن نام برده شده‌است و با وجود آنکه اشاره مستقیمی به فرورفتن شیطان در کالبد مار وجود ندارد، این قصه در روایاتی آمده‌است.

زهر مار[ویرایش]

استفاده دارویی[ویرایش]

زهرمار به‌خاطر اثرات دارویی و فیزیولوژیک می‌تواند بر مولکول‌های زیستی، سلول‌ها، بافت‌ها و اندام‌های مختلف اثر بگذارد.[۶۹] بنابراین قابلیت آن را دارد که در صنعت داروسازی به‌کار گرفته شود. «کاپتوپریل» دارویی که در درمان فشارخون و بیماری‌های قلبی استفاده می‌شود، شاید یکی از معروفترین مثال‌های بهره‌گیری از زهر مار در صنعت داروسازی باشد.

بررسی اثرات پپتیدهای موجود در زهرمار تیره گرزه‌ماران (وایپریدا) باعث شناخت آنزیم‌های مؤثر بر کارکرد قلب و فشار خون شد که در نهایت تولید این دارو به انقلابی در درمان بیماری‌های قلبی و عروقی انجامید.[۷۰]

برخی از پپتیدهای موجود در زهرمار مانند تکستیلینین، خاصیت ضد خون‌ریزی دارند، از این ماده برای ساخت داروی جلوگیری از خون‌ریزی در هنگام عمل قلب باز استفاده شده که مراحل آزمایشگاهی و بالینی خود را طی می‌کند.[۷۱]

از سوی دیگر، در جهان امروز که با مسئله مقاومت آنتی‌بیوتیک‌ها، ترکیباتی با خاصیت ضد باکتریایی و ضد قارچی، می‌توانند به کشف آنتی‌بیوتیک‌های جدید منجر شود.

زهرمار به دلیل داشتن ترکیبات پیچیده زیستی و دارویی مانند پروتئین‌ها و پپتیدهای آنزیمی و غیر آنزیمی، مواد معدنی متفاوت و مواد غیر معدنی خاص خود، خاصیت هیدرولیز دارد. این خاصیت می‌تواند در درمان بیماری‌های مختلف از جمله درمان سرطان مورد استفاده قرار گیرد و راه‌های جدیدی را در درمان بگشاید.

سگ

۲ بازديد

سگ

صفحه نیمه‌حفاظت‌شده
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
سگ
محدودهٔ زمانی: پلیستوسن پسین[۱] تا امروزه
Coat types 3.jpg
انواعی از سگ‌ها
رده‌بندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
رده: پستانداران
راسته: گوشت‌خوارسانان
زیرراسته: سگ‌سانیان
تیره: سگان
سرده: سگ‌ها
گونه: گرگ خاکستری
زیرگونه: C. l. familiaris
نام سه‌بخشی
Canis lupus familiaris
(لینه، ۱۷۵۸)
مترادف

Canis familiaris
(لینه، ۱۷۵۸)

سگ یا سگ اهلی (نام علمیCanis lupus familiaris) زیرگونهٔ اهلی گرگ‌ها و پستانداری از زیرراستۀ سگ‌سانیان است. سگ نخستین جانوری است که به دست انسان اهلی شد. سگ‌ها از گوناگون‌ترین جانوران زمین هستند که میراث چند هزار سال مداخلهٔ انسان در روند جفت‌گیری و پرورش این جانور است.[۲][۳][۴] سگ‌ها نقش‌های گوناگونی در جوامع انسانی بر عهده گرفته‌اند و آدمیان از آن‌ها برای شکار، گله‌داری، بارکشی، محافظت، کمک به پلیس و نیروهای مسلح، همراهی و همدمی و کمک به اشخاص دچار ناتوانی استفاده کرده‌اند.

سگ‌ها صدها نژاد گوناگون دارند که بیشتر آن‌ها در چند صد سال اخیر به وسیلهٔ اصلاح نژادی توسط انسان‌ها ایجاد شده‌اند. انسان‌ها از طریق تولید نسل از سگ‌های دارای صفات جسمی و رفتاری مخصوص برای انجام کارهای خاص استفاده می‌کنند که باعث ایجاد نژادهای متفاوتی از سگ‌ها شده‌اند که تفاوت‌های ظاهری قابل توجهی با یکدیگر دارند. بلندی قد انواع سگ از سطح زمین تا بین دو کتف از حدود ۱۵ سانتی‌متر در نژاد چی‌واوا تا حدود ۷۶ سانتی‌متر در تازی ایرلندی متغیّر است. رنگ آن‌ها نیز از سفید تا سیاه و از قهوه‌ای تیره تا روشن با طرح‌های مختلفی متغیر است. بلندی موی آنها نیز از بسیار کوتاه تا چند سانتی‌متر و موی زبر تا پشم صاف، فِر یا نرم متفاوت است.

تاریخچه

سگ نوع اهلی گرگ خاکستری است اما زمان و محل دقیق اهلی شدن آن مشخص نیست. بررسی ژنتیکی در سال ۲۰۱۴ (میلادی) نشان داده که تبار سگ‌ها ۲۷ تا ۴۰ هزار سال پیش از گرگ خاکستری جدا شده‌است. اما اهلی شدن آن‌ها در آن زمان اتفاق نیفتاده چون هیچ‌یک از جمعیت‌های امروزی گرگ خاکستری، نیای مستقیم سگ‌ها نیستند. این به معنی آن است که نسل سگ‌ها به جمعیتی از گرگ‌ها می‌رسد که نسل نوع وحشی آن‌ها اکنون منقرض شده‌است. زمان آغاز اهلی شدن سگ حدود ۱۱ تا ۱۶ هزار سال پیش و پیش از آغاز دوران کشاورزی و دامپروری در اروپا[۵] است. در نتیجه با مدارک باستان‌شناسی که نشان می‌دهند اهلی شدن سگ‌ها در جوامع شکارچی-گردآورنده انجام شده سازگار است. البته فسیل‌هایی از سگ‌سانان شبیه به سگ به قدمت ۳۳ هزار سال در سیبری پیدا شده‌اند. اما مشخص نیست آیا این فسیل‌ها نیاکان سگ‌های امروزی هستند یا نشان‌دهنده تلاش‌های ناموفقی برای اهلی‌سازی یا گرگ‌هایی هستند که شباهت ساختاری به سگ‌های امروزی داشته‌اند. محل جغرافیایی اجداد سگ‌های امروزی هم نامشخص است. مدارک متفاوتی از جنوب شرق آسیا، خاور میانه و اروپا حمایت می‌کنند.[۶][۷]

ریشه‌شناسی نام

فریدون جنیدی دربارهٔ ریشهٔ نام سگ می‌نویسد: سگ از ریشهٔ «سْوَن» (به انگلیسیsvan) اوستایی است که در اوستا بگونه‌های «سْپَن»، «سْپانَ»، «سْپَکَ» آمده‌است، که همه از ریشهٔ «اَس» (شتاب، تندی و تیزی) اوستایی برآمده اند. این واژه در برخی زبان‌های ایرانی چون تالشی بگونهٔ «اِسپَ» درآمد، و بگونهٔ «سْوَ» دگرگون گردید، و بعدها با دگرگون شدن «و» به «گ» بگونهٔ سگ در زبان فارسی درآمد.

سگ در فرهنگ ایران

از سگ به عنوان موجودات نزدیک به انسان، نخستین بار در اسطوره ایرانی کیومرث یاد شده‌است، در این اسطوره، هورامزدا نخستین انسان یعنی کیومرث را به همراه یک سگ و یک گاو و یک پرنده، آفرید.

در کتاب ارداویراف‌نامه (متعلق به دوره ساسانی)، ارداویراف، موبد ساسانی در هنگام بازدید از دوزخ متوجه پاهایی می‌شود که در دوزخ هستند ولی صاحب آن پاها در بهشت است، به او گفته می‌شود که این پاها، سگ‌ها را لگد زده‌اند.

شاهنامه فردوسی به داستان ممنوعیت نگهداری سگ و گربه در خانه‌های شهری، در دوران خسروپرویز اشاره می‌کند که با اجرای نمایش «گربه رقصانی» و خندیدن خسروپرویز، ممنوعیت لغو می‌شود.[۸]

سگ در فرهنگ ایران دارای قداست فراوان و دور کننده دیو است و در وندیداد که کتاب قانون ایرانیان دوره ساسانی بود چنین آمده

هر کس سگ گله، سگ خانگی یا سگ ولگرد یا سگ پرورده (شکاری) را بزند و بکشد، روان او هنگام رفتن به جهان دیگر، با شیونی بلندتر از شیون گوسفندی که گرگی در جنگلی بزرگ بدو شبیخون زده باشد، پرواز کند و … سگ نگهبان چینودپل در برابر زوزه و شبیخون دیوان، به وی یاری نرساند

 
سگ ایرانی نگهبان در پارک ملی کویر

و مجازات حکومت ایران در دوره ساسانی برای کشتن سگ، هزار و ششصد تازیانه بعلاوه جبران خسارات ناشی از نبود حیوان بود.

احترام به سگ در ایران باستان به حدی بود که در وندیداد حتی برای افرادی که به سگان خوراک بد بدهند نیز، مجازات تازیانه در نظر گرفته شده بود و حتی توصیه شده‌است که مالک سگ هار بایستی به درمان آن بکوشد[۹]

نژادهای سگ ایرانی

 
دو قلاده توله سرابی

سگ سرابی

سگ سرابی از نژاد سگ‌های ایرانی بزرگ اندام از نوع ماستیف است که در کشورهای غربی، گاه با نام ماستیف ایرانی یا شپرد ایرانی هم شناخته می‌شود.

سگ شاهسون

سگ شاهسون یا سگ قفقازی یک سگ گله آسیایی است که در کشور های ایران آذربایجان گرجستان و.... یافت می شود

سگ سنگسری

سگ سنگسری یا سگ تالشی سگ گله بزرگ جثه استان های گیلان و مازندران است این سگ ظاهری شبیه سگ قهدریجان دارد اما از نظر ژنتیکی کاملا متفاوت است و طیف رنگی آن شامل رنگ های سفید ، سفید و سیاه ، سفید و قهوه ای و قهوه ای روشن است که به شدت در خطر انقراض قرار گرفته

سگ فیندو

سگ فیندو یا توله فرنگی جزو سگ های اشپیتز است و در منطقه کردستان یافت میشود این سگ حاصل جفت گیری سگ های بومی کردستان با سگ های اشپیتزی است که برای شکار استفاده میشدند

سگ قهدریجان

سگ قهدریجان سگ گله بومی منطقه قهدریجان اصفهان است سگ ریشی به نوعی از واریته های سگ قهدریجان محسوب میشود و حاصل جفت گیری سگ های تریر قد بلند روسی با سگ های قهدریجانی است

سگ کردی

نوعی سگ ماستیف است که در منطقه کردستان ایران و عراق یافت میشود این سگ به سگ عراقی هم معروف است

سگ سالوکی (تازی)

سگ سالوکی سگ تازی ایرانی است که در منطقه خراسان و افغانستان یافت میشود 

سگ خراسانی

سگ خراسانی یا سگ افغان نوعی سگ ماستیف است که در منطقه خراسان یافت میشود و دارای طیف رنگی گسترده ای است از ببری تا کلاچی و ....

نجس بودن سگ

فرهنگ یهود

یهودیان گوشت سگ را غیر کوشر می‌دانند و خوردن آن را منع می‌کنند.

فرهنگ اسلام

در قرآن، کتاب مقدس مسلمانان، اشاره‌ای به نجاست سگ نشده‌است و نجاست سگ را به روایت‌هایی از پیامبر اسلام نسبت می‌دهند مانند:

از ابوهریره روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (طهور إناء أحدکم إذا ولغ فیه الکلب أن یغسله سبع مرات أولاهن بالتراب) «پاکی ظرف هر یک از شما وقتی که سگ آن را لیسید این است که هفت بار آن را بشوید، اولین بار با خاک».

همین امر، سبب اختلاف بین مذاهب مختلف اسلامی شده‌است و مذاهب امامیه، حنفیه، حنبلیه و شافعیه، سگ را نجس ولی خرید و فروش آن را مجاز می‌داند اما مذهب مالکیه سگ را نجس نمی‌دانند. در مذهب تشیع نیز برخی علما سگ را نجس و برخی، پاک می‌دانند[۱۰]

در تشیع یکی از مذاهب اسلام، برخی مراجع تقلید، سگ را نجس می‌شمارند.[۱۱]

خاستگاه نژادهای سگ

 
سگ باکسر که از ترکیب دو نژاد ماستیف و بولداگ به وجود آمد

بررسی فسیل‌های باقی‌مانده از سگ‌های باستانی و بررسی تغییرات ژنتیکی آن‌ها نشان می‌دهد که سگ‌ها حدود هفده تا بیست و چهار هزار سال پیش از لحاظ ژنتیکی به دو شاخه شرقی و غربی تقسیم شدند. سگ‌های شاخه شرقی در نقاط مختلف خاور دور و سگ‌های شاخه غربی در بقیه آسیا، اروپا و آفریقا ساکن شدند.[۷][۱۲] سگ‌هایی که به اروپا رسیدند با سگ‌هایی که پیش از آن در آنجا بودند مخلوط شدند که باعث تغییر ژنتیکی این حیوان شد.[۱۲]

سگ‌های اهلی همانند دیگر خویشاوندان سگ‌سان خود مانند روباه، شغال، گرگ و دینگو متعلق به راستهٔ گوشتخواران اند. نخستین اعضای خانوادهٔ سگ‌سانان نزدیک ۲۵ میلیون سال پیش به شمال آمریکا رفتند. روباه‌ها از این گروه پدید آمدند.

همان طوری‌که در طبیعت، همه موجودات زنده، خودشان را با شرایط محیطی و تغییر اقلیم سازگار می‌کنند هیچ شکی وجود ندارد که سگ‌ها نیز که در مراحل نخست فرگشت در نقاط مختلف جهان، خود را با این شرایط سازگار کرده باشند. سگ‌های تازی نخستین برای نواحی بیابانی و دشت و سگ‌های مستیف برای نواحی کوهستانی و جنگلی سازش یافتند. جهش ژنتیکی، موجب افزایش شمار گونه‌ها شد و به تدریج این گونه‌ها آگاهانه توسط انسان به کار گرفته و پرورش داده شد. جمجمه و استخوان‌های یافت شده از دوران نوسنگی نشان می‌دهند که دستکم چهار گونه سگ در اروپا وجود داشته‌اند که از نظر بزرگی و شکل جمجمه با هم تفاوت داشتند. ممکن است سگ از گرگ و در مواردی دیگر از شغال فرگشت یافته باشد. همچنین ممکن است از حیوان دیگری که به‌طور مستقل از سایر حیوانات تکامل یافته‌است به وجود آمده باشند.[۱۳]

دوران زندگی و طول عمر

توله سگ تازه زاده شده در مدت کوتاهی به یک سگ بالغ تبدیل می‌شود. طول عمر یک حیوان به فاکتورهای مختلفی از جمله محیط، نژاد، سلامتی، بهداشت، تحرک، و تغذیه بستگی دارد. نژادهایی مانند اشپیتز و فکس تریر مدت طولانی یعنی ۱۸ تا ۲۰ سال عمر می‌کنند و نژادهایی مانند باکسر و ژرمن شپرد طول عمری تا ۱۲ یا ۱۳ سالگی دارند.

سگ‌ها در سن ۳ تا ۵ سالگی کاملاً بالغ شده و فعال‌ترین دوران زندگیشان را در این سنین می‌گذرانند. از سن ۷، ۸ سالگی کم‌کم حالت افتادگی و کاهش فعالیت در آن‌ها دیده می‌شود. سگ‌هایی که به این سن رسیده‌اند محیطی راحت و آرام را برای خود ترجیح می‌دهند و بیشتر آنها در این دوران در حال خواب و استراحت هستند و به‌خصوص در زمستان ساعت‌ها در محیط‌های گرمی چون کنار رادیاتور استراحت کرده یا می‌خوابند. سگ‌های پیر، دچار کاهش حس شنوایی ویا حتی ناشنوایی می‌شوند. بیشتر آنها دچار آب‌مروارید، ریزش دندان‌ها (که باعث سختی در جویدن خوراک می‌شود) و بزرگی پروستات (که باعث اِشکال در دفع ادرار می‌شود) شده و ممکن است ویژگی‌های رفتاری آن‌ها تغییر کند. نسبت به گذشته بیشتر لجاجت می‌کنند و نسبت به عادت‌های روزانه خود بیشتر وابستگی نشان می‌دهند.

چشم

عکس از چشم سگ
 
چشم یک سگ

چشم سگ‌ها برای جلب نظر انسان، فرگشت یافته‌است. در طول هزاران سال، در اطراف چشمان سگ‌ها ماهیچه کوچکی پدید آمده که حالتی کودکانه و جذاب به سگ می‌دهد تا برای انسان جذاب باشد و واکنش مادرانه او را برانگیزد. این ماهیچه به ابروهای سگ حالتی «بیانگر» می‌دهد که برای انسان، توهم ارتباط انسانی به وجود می‌آورد.[۱۴]

جستارهای وابسته

نگارخانه

گربه

۰ بازديد
گربهٔ اهلی
Cat poster 1.jpg
چند نژاد مختلف از گربهٔ اهلی
وضعیت حفاظت
اهلی‌شده
رده‌بندی علمیedit
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
رده: پستانداران
راسته: گوشت‌خوارسانان
زیرراسته: گربه‌سانیان
تیره: گربه‌ایان
سرده: گربه‌ها
گونه: F. catus[۱]
نام دوبخشی
Felis catus[۱]
مترادف

گُربه (نام علمیFelis catus) یک گونهٔ اهلی گوشت‌خوار از پستانداران است که جثهٔ کوچکی دارد.[۲][۱] گربه تنها گونهٔ اهلی در خانوادهٔ گربه‌ایان است و برای تمایز آن از اعضای وحشی این خانواده، اغلب از آن به عنوان گربهٔ خانگی یاد می‌شود.[۴] گربه می‌تواند گربهٔ خانگی، گربهٔ مزرعه یا گربهٔ رمیده باشد؛ گربه‌های رمیده آزاد هستند و از تماس با انسان پرهیز می‌کنند.[۵] گربه‌های خانگی به‌دلیل همراهی و توانایی آن‌ها در شکار جوندگان برای انسان ارزشمند هستند. حدود ۶۰ نژاد گربه تاکنون به ثبت رسیده‌است.[۶]

گربه از نظر آناتومی شبیه سایر گونه‌های گربه‌سانان است. آن‌ها بدنی منعطف دارند و سریع واکنش نشان می‌دهند، دندان‌هایی تیز و پنجه‌هایی جمع‌شونده دارند که برای کشتن طعمه‌های کوچک کاربرد دارد. گربه‌ها توانایی دید در شب دارند و حس بویایی آن‌ها نیز به‌خوبی تکامل یافته‌است. ارتباطات گربه‌ها شامل صداسازی مانند میو، خُرخُر، صدای لرزش، خس‌خس، غرغر و همچنین زبان بدن مخصوص گربه است. گربه برای شکار بیش‌تر در هنگام سپیده‌دم و غروب (پگاه‌رو) فعال است که می‌تواند صداهای با بسامد بالاتر یا پایین‌تر برای گوش انسان را بشنود، مانند گوش‌های موش و دیگر پستانداران کوچک.[۷]

گربه‌های خانگی ماده می‌توانند از بهار تا پایان فصل پاییز بچه‌گربه داشته‌باشند، زایمان اغلب شامل دو تا پنج بچه‌گربه است.[۸] گربه‌های خانگی به منظور زاد و ولد پرورش داده می‌شوند و در رویدادهای مشخصی به نمایش گذاشته می‌شود، سرگرمی‌ای که تحت عنوان فانتزی گربه معروف است. عدم کنترل بر پرورش گربه‌های خانگی، ناموفق‌بودن برنامه‌های عقیم‌سازی در کاهش تعداد آن‌ها و همچنین رها کردن این حیوانات خانگی در طبیعت، سبب پدید آمدن تعداد زیادی گربهٔ خیابانی در سراسر جهان شده که این موضوع می‌تواند به کاهش جمعیت و انقراض گونه‌هایی از پرندگان، پستانداران و خزندگان منجر شود.[۹]

گربه‌ها ابتدا در حدود سالِ ۷٫۵۰۰ پیش از میلاد در خاور نزدیک اهلی شدند.[۱۰] مدت‌ها تصور می‌شد که اهلی‌کردن گربه در مصر باستان آغاز شده‌است، زیرا از حدود سال ۳٫۱۰۰ پیش از میلاد به گربه‌ها در مصر باستان احترام گذاشته می‌شد.[۱۱][۱۲] تا سال ۲۰۲۱ میلادی، ۲۲۰ میلیون گربهٔ دارای صاحب و ۴۸۰ میلیون گربهٔ ولگرد در جهان وجود داشت.[۱۳][۱۴] در سال ۲۰۱۷، گربهٔ خانگی با ۹۵ میلیون جمعیت، دومین حیوان خانگی محبوب در ایالات متحدهٔ آمریکا بود.[۱۵][۱۶][۱۷] در بریتانیا، ۲۶ درصد از بزرگسالان گربه دارند که جمعیت این گربه‌ها تا سال ۲۰۲۰ میلادی ۱۰٫۹ میلیون بوده‌است.[۱۸] در ایران نیز تخمین زده می‌شود که تعداد گربه‌ها بین ۱ تا ۲ میلیون عدد باشد.[۱۹]

نام‌شناسی

در زبان‌های ایرانی

گُربه در فارسی برگرفته از «گُربَک» در زبان پارسی میانه است. نام این حیوان در فارسی دری «پُشَک» یا «پِشَک» است و در زبان پشتو به آن «پیشو» می‌گویند. در لهجه‌های محلی نیز صورت‌های پیشی، مالی، نازو و پیچا و بامشی استفاده می‌شود.[۲۰]

در زبان‌های دیگر

ریشهٔ واژهٔ 'Cat (به معنای گربه) در زبان انگلیسی، برگرفته از catt در انگلیسی باستان است که تصور می‌شود از cattus در لاتین پسین گرفته شده‌باشد.[۲۱]

همچنین عقیده بر این است که 'cattus' از واژهٔ ϣⲁⲩ šau در زبان قبطی مشتق شده و "tomcat"، یا صورت مؤنث آن با پسوندساز -t است.[۲۲] واژهٔ لاتین ذکرشده، ممکن است از دیگر زبان‌های آفروآسیایی[۲۳] یا زبان‌های نیلوصحرایی گرفته شده‌باشد. واژهٔ kaddîska (به‌معنای گربهٔ وحشی) در زبان نوبی و kadīs در زبان نوبین، سرچشمه‌های احتمالی یا مرتبط هستند.[۲۴] واژهٔ نوبی می‌تواند وام‌واژه‌ای از قَطّ یا قِطّ در زبان عربی باشد. به احتمال زیاد این صورت‌ها از یک کلمهٔ ژرمنی باستان نشأت گرفته‌است که به لاتین و از آن‌جا به یونانی و سپس به سریانی و عربی وارد شده‌است.[۲۵] همچنین ممکن است که این واژه از زبان‌های اروپای شمالی و ژرمنی مشتق شده‌باشد که خود این زبان‌ها آن را به‌صورت وام‌واژه از زبان‌های اورالی گرفته‌باشند؛ این واژه در زبان سامی شمالی gáđfi، و در مجاری hölgy, "stoat" است که هر دو برگرفته از *käďwä در زبان نیااورالی هستند.[۲۶]

واژهٔ انگلیسی puss که به صورت‌های pussy و pussycat نیز ادامه پیدا کرده، از سدهٔ شانزدهم میلادی وجود داشته و احتمالاً از poes در هلندی اخذ شده که آن نیز از puuskatte در آلمانی سفلی گرفته شده و با kattepus در سوئدی، یا pus و pusekatt در نروژی مرتبط است. صورت‌های مشابهی از این واژه در زبان لیتوانیایی (puižė) و ایرلندی (puisín یا puiscín) وجود دارد. ریشه‌شناسی این واژه نامشخص است، اما ممکن است صرفاً نام‌آوایی برای صدا زدن گربه و جلب توجه او بوده باشد.[۲۷][۲۸]

طبقه‌بندی

کارل لینه در سال ۱۷۵۸ میلادی نام علمی Felis catus را برای طبقه‌بندی گربهٔ خانگی به کار برد.[۱][۲] Felis catus domesticus در سال ۱۷۷۷ توسط یوهان کریستیان پلیکارپ ارکسلبن پیشنهاد شد.[۳] Felis daemon توسط کنستانتین ساتونین در سال ۱۹۰۴ پیشنهاد شد که گربهٔ سیاهی در قفقاز جنوبی بود که بعداً به‌عنوان یک گربهٔ خانگی شناخته شد.[۲۹][۳۰]

در سال ۲۰۰۳ کمیسیون بین‌المللی نام‌گذاری جانوری تصویب کرد که گربهٔ خانگی یک گونهٔ متمایز با نام Felis catus است.[۳۱][۳۲] در سال ۲۰۰۷، در پی تحقیقات تبارزایی، گربهٔ خانگی تحت عنوان F. silvestris catus زیرگونه‌ای از گربه‌وحشی اروپایی (F. silvestris) در نظر گرفته‌شد.[۳۳][۳۴] در سال ۲۰۱۷ اتحادیهٔ بین‌المللی حفاظت از طبیعت پس از پیشنهاد قوانین جهانی نام‌گذاری برای جانوران، گربهٔ خانگی را به‌عنوان گونه‌ای متمایز و تحت عنوان Felis catus در نظر گرفت.[۳۵]

فرگشت

 
جمجمه‌های گربهٔ وحشی (بالا سمت چپ)، گربهٔ خانگی (بالا سمت راست) و ترکیبی بین این دو (پایین).

گربهٔ خانگی یکی از اعضای خانوادهٔ گربه‌ایان است که نسبی مشترک در حدود ۱۰–۱۵ میلیون سال پیش دارند.[۳۶] سردهٔ گربه‌ها در حدود ۶–۷ میلیون سال پیش از گربه‌ایان منشعب شد.[۳۷] نتایج تحقیقات فیلوژنتیک تأیید می‌کند که گونه‌های گربه‌های وحشی از طریق گونه‌زایی هم‌بوم یا زایمان پاراپاتریک تکامل یافتند، در حالی که گربهٔ اهلی از راه زادگیری گزینشی به فرگشت رسیده‌است.[۳۸] گربهٔ اهلی و نزدیک‌ترین جد وحشی آن، هر دو ۳۸ کروموزوم[۳۹] و تقریباً ۲۰٬۰۰۰ ژن دارند.[۴۰] گربهٔ پلنگی (Prionailurus bengalensis) در حدود سال ۵۵۰۰ پیش از میلاد به‌طور مستقل در چین اهلی شد. این خط از گربه‌های «تا حدی اهلی»، هیچ اثری در جمعیت گربه‌های خانگی امروزی ندارند.[۴۱]

اهلی‌کردن

 
گربه‌ای در حال خوردن یک ماهی در زیر صندلی؛ نقاشی دیواری در مقبره‌ای مصری متعلق به سدهٔ ۱۵ پیش از میلاد

اولین نشانهٔ شناخته‌شده در مورد اهلی‌کردن یک گربه‌وحشی آفریقایی (F. lybica) به کاوش‌هایی در نزدیکی گور یک انسان مربوط به دوران نوسنگی در شیلوروکامبوس در جنوب قبرس بازمی‌گردد که تاریخ آن مربوط به حدود ۷۵۰۰–۷۲۰۰ پیش از میلاد است. از آن‌جا که هیچ شواهدی مبنی بر وجود زیاگان پستاندار بومی در قبرس وجود ندارد، به احتمال زیاد ساکنان این روستای نوسنگی، گربه و سایر پستانداران وحشی را از سرزمین اصلی خاورمیانه به جزیره آورده‌اند.[۴۲] احتمالاً کشاورزان خاور نزدیک نخستین کسانی بوده‌اند که گربه را در حدود ۹ هزار سال پیش اهلی کرده‌اند. به نظر می‌رسد که چون دانه‌ها و غلات کشت‌شده در مزارع ساخت انسان، موش‌های خانگی (Mus musculus) را به سمت خود جلب می‌کردند، گربه‌ها به مزرعه‌های انسان‌ها نزدیک شدند. به این ترتیب، هدف رابطهٔ انسان و گربه، همسفرگی بوده و باعث همزیستی این دو موجود شده‌است.[۱۰][۴۳] گربه‌های وحشی مصر بعداً به خزانهٔ ژنی گربهٔ اهلی کمک کردند.[۴۴]

کهن‌ترین شواهد شناخته‌شده در مورد گربه‌های خانگی، در یونان مربوط به حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد است. تاجران یونانی، فنیقی‌ها، کارتاژی‌ها، و تمدن اتروسک گربه‌های اهلی را به جنوب اروپا معرفی کردند.[۴۵] در دورهٔ امپراتوری روم، پیش از آغاز هزارهٔ یکم، آن‌ها گربهٔ اهلی را به جزیرهٔ کرس و ساردینیا معرفی کردند.[۴۶] در سدهٔ پنجم پیش از میلاد، گربه‌های خانگی حیوانات آشنا در اطراف شهرک‌های مگنا گراسیا و اتروریا بودند.[۴۷] در پایان امپراتوری روم در سدهٔ پنجم، گربه‌های خانگی مصری به بندری در دریای بالتیک در شمال آلمان رسیده بودند.[۴۴]

در حین فرایند اهلی‌کردن، گربه‌ها تنها در آناتومی و رفتار خود تغییراتی جزئی را تجربه کردند و هنوز هم قادر به زندگی در طبیعت هستند. چندین رفتار طبیعی و ویژگی‌های گربه‌های وحشی ممکن است آن‌ها را برای اهلی کردن به عنوان حیوانات خانگی پیش سازگار کرده‌باشد. این ویژگی‌ها شامل اندازهٔ کوچک آن‌ها، ماهیت اجتماعی، زبان بدن واضح، عشق به بازی و هوش نسبتاً بالا است. پلنگچه‌های اسیر نیز ممکن است رفتار محبت‌آمیزی با انسان نشان دهند، اما اهلی نشده‌اند.[۴۸] گربه‌های خانگی اغلب با گربه‌های وحشی جفت می‌شوند[۴۹] و گربه‌های دوگانه‌ای مانند گربهٔ Kellas در اسکاتلند را به وجود می‌آورند.[۵۰] جفت‌گیری میان گونه‌های اهلی و دیگر گونه‌های گربه‌ایان نیز امکان‌پذیر است.[۵۱] گسترش نژادهای گربه در اواسط سدهٔ ۱۹ میلادی آغاز شد.[۵۲] تجزیه و تحلیل ژنوم گربهٔ اهلی نشان داد که ژنوم گربهٔ وحشی اجدادی به‌طور قابل توجهی در روند اهلی شدن تغییر کرده‌است، زیرا جهش‌های خاصی برای گسترش نژادهای گربه انتخاب شده‌است.[۵۳] اکثر نژادهای گربه‌های اهلی، به‌طور تصادفی ساخته شده‌اند. تنوع ژنتیکی این نژادها در مناطق مختلف، متفاوت است و در جمعیت‌های اصیل، که بیش از ۲۰ اختلال ژنتیکی مضر را نشان می‌دهد، کمترین است.[۵۴]

اندام‌شناسی

 
کالبدشناسی گربهٔ نر

اندازه

گربهٔ خانگی جمجمه‌ای کوچک‌تر و استخوان‌های کوتاه‌تری نسبت به گربه‌وحشی اروپایی دارد.[۵۵] به‌طور متوسط طول سر تا بدن ۴۶ سانتیمتر (۱۸ اینچ) و ارتفاع آن ۲۳–۲۵ سانتیمتر (۹–۱۰ اینچ) و دم آن حدود ۳۰ سانتیمتر (۱۲ اینچ) است. نرها طویل‌تر از ماده‌ها هستند.[۵۶] گربه‌های خانگی بالغ معمولاً بین ۴ و ۵ کیلوگرم (۹ و ۱۱ پوند) وزن دارند.[۳۸]

استخوان‌بندی

گربه‌ها مانند بیش‌تر پستانداران دارای ۷ مهرهٔ گردنی، ۱۳ مهرهٔ سینه‌ای، (انسان دارای ۱۲ مهرهٔ سینه‌ای است)، ۷ مهرهٔ کمری (انسان دارای ۵ مهرهٔ کمری است) و ۳ مهرهٔ خاجی است.[۵۷] گربه‌ها همچنین دارای تعداد متغیری مهره دُمی در دُم خود هستند. (انسان دارای ۳ تا ۵ مهرهٔ دمی وستیجیال است که در ناحیهٔ دنبالچه به یکدیگر متصل شده‌اند)[۵۷] تعداد بیشتر مهره‌ها در کمر و سینهٔ گربه در مقایسه با انسان باعث انعطاف‌پذیری و تحرک بیشتر این حیوان می‌شود. گربه از مهره‌های انتهایی دم برای حفظ تعادل در حرکات سریع استفاده می‌کند. بر خلاف انسان، استخوان‌های ترقوه گربه، معلق و دارای توانایی جابجایی هستند؛ بنابراین گربه می‌تواند از هر مجرایی که سرش از آن بگذرد، عبور کند.[۵۸]

جمجمه

 
جمجمهٔ گربه

جمجمهٔ گربه در بین پستانداران از نظر داشتن کاسهٔ چشم بسیار بزرگ و فک تخصصی قدرتمند غیر معمول است.[۵۹] در فک، گربه‌ها دارای دندان‌هایی هستند که برای کشتن طعمه و پاره‌کردن گوشت مناسب‌اند. وقتی گربه بر طعمهٔ خود غلبه می‌کند، دندان نیش کشنده و دو دندان نیش بلند خود را بین دو مهرهٔ طعمه قرار می‌دهد و طناب نخاعی طعمه را قطع می‌کند و باعث فلج کامل و مرگ برگشت‌ناپذیر طعمه می‌شود.[۶۰]

پنجه‌ها

 
پنجهٔ گربه

گربه‌ها دارای پنجه‌هایی منعطف و جمع‌شونده هستند.[۶۱] در حالت طبیعی و آرام، پنجه‌ها با پوست و خز پوشیده شده و به صورت پنجه هستند. این توانایی باعث می‌شود تا پنجه‌های حیوان تیز بماند و از سایش به زمین و ایجاد صدا در موقع شکار جلوگیری شود. پنجه‌های پاهای جلویی گربه همیشه از پنجه‌های عقبی تیزترند.[۶۲] اما گربه‌ها می‌توانند با ارادهٔ کامل پنجه‌های هر کدام از پاهایشان را باز کنند. آن‌ها از پنجه‌های خود برای دفاع، شکار، بالارفتن از سطوح، پاره‌کردن یا کشیدن اجسامی که دارای پوسته‌ای نرم هستند استفاده می‌کنند. گیرکردن پنجهٔ گربه در سطوحی مانند فرش، موکت یا پارچه‌های کلفت در صورتی که گربه قادر به آزاد کردن خود نباشد می‌تواند موجب آسیب دیدن حیوان شود.[۶۳]

بیش‌تر گربه‌ها دارای پنج چنگال بر روی پنجه‌های جلوی و چهار یا پنج چنگال بر روی پنجههای عقب هستند. این به دلیل یک جهش ژنتیکی کهن است اما با این حال گربه‌های خانگی از تعداد چنگال‌های بیش‌تری برخوردارند.[۶۴]

دست و پا

گربه‌ها جانورانی پنجه‌رو هستند. این حیوان دقیقاً بر روی پنجه‌های خود حرکت می‌کند.[۶۵] گربه‌ایان می‌توانند خیلی بادقت و با کمترین صدا حرکت کنند. گربه می‌تواند در هنگام قدم برداشتن، پنجه‌های عقبی خود را دقیقاً بر روی مکان پنجه‌های جلویی قرار دهد. این توانایی نه‌تنها به حرکت بی‌صدای حیوان کمک می‌کند بلکه همیشه از جای پاهای عقبی خود مطمئن است. این توانایی مخصوصاً در زمین‌های ناهموار برای حیوان مفید است.[۶۶]

تعادل

13:37
 
آزمایش تعادل و انعطاف‌پذیری گربه در گرانش صفر

بیشتر نژادهای گربه علاقهٔ زیادی به نشستن در مکان‌های مرتفع دارند. یک مکان بلندتر نسبت به سطح زمین ممکن است به‌عنوان مکانی برای کمین کردن جهت شکار استفاده شود. توضیح احتمالی این رفتار این است که ارتفاع، به گربه نقطهٔ مشاهدهٔ بهتری می‌دهد و به او اجازه می‌دهد قلمرو خود را بررسی کند. گربه‌ای که از ارتفاع ۳ متر (۹٫۸ فوت) می‌افتد، می‌تواند خود را راست کرده و روی پنجه‌های خود فرود بیاید.[۶۷]

در هنگام سقوط از یک مکان مرتفع، گربه به‌صورت منعطف، بدن خود را می‌پیچاند و با استفاده از حس تعادل و انعطاف‌پذیری، خود را مجبور می‌کند روی پاهایش فرود بیاید.[۶۸] اگر گربه زمان کافی برای انجام این کار داشته‌باشد، همیشه به همان صورت فرود می‌آید، که این امر در فرودهای با ارتفاع ۹۰ سانتیمتر (۲ فوت ۱۱ اینچ) یا بیش‌تر اتفاق می‌افتد.[۶۹]

حواس

بینایی

 
چشم یک گربه در تاریکی

گربه‌ها توانایی دید در شب بسیار خوبی دارد و می‌توانند در شدت نوری معادل یک ششم نور مورد نیاز برای بینایی چشم انسان، اطراف خود را مشاهده کنند.[۷۰] این امر به دلیل وجود پردهٔ درخشان در چشم گربه است که هرگونه نوری که از شبکیه عبور می‌کند را به درون بازتاب می‌دهد، در نتیجه، حساسیت چشم را نسبت به نور کم افزایش می‌دهد.[۷۱] گربهٔ خانگی دارای مردمکی است که به آن اجازه می‌دهد نور روشن را بدون ابیراهی رنگی متمرکز کند.[۷۲] در نور کم، مردمک‌های گربه منبسط می‌شوند و بیش‌تر سطح در معرض دید چشم‌هایش را می‌پوشانند.[۷۳] با این حال، گربهٔ خانگی دید رنگی ضعیفی دارد و فقط دو نوع یاختهٔ مخروطی دارد که برای حساسیت به آبی و سبز مایل به زرد بهینه شده‌اند. توانایی چشم گربه برای تشخیص بین قرمز و سبز محدود است.[۷۴]

شنوایی

 
گوش‌های یک گربه

شنوایی گربهٔ خانگی در محدودهٔ ۵۰۰ هرتز تا ۳۲ کیلوهرتز است.[۷۵] این می‌تواند طیف بسیار گسترده‌ای از فرکانس‌های مختلف از ۵۵ هرتز تا ۷۹٫۰۰۰ هرتز را تشخیص دهد. گربه می‌تواند محدودهٔ ۱۰٫۵ اکتاو را بشنود، در حالی که انسان و سگ می‌توانند محدوده‌ای در حدود ۹ اکتاو را بشنوند.[۷۶][۷۷]

گوش‌های متحرک بیرونی گربه و لالهٔ گوش آن به حیوان اجازه می‌دهند تا یک شنوایی کنترل‌شده داشته‌باشد و محل دقیق صداها را تشخیص دهد. گربه توانایی تشخیص فراصوت را دارد و این امر به او امکان می‌دهد تا در هنگام شکار، صداهای تولیدشده توسط جوندگان را بشنود.[۷۸][۷۹]

بویایی

 
بینی یک گربه

حس بویایی در گربه‌ها بسیار قوی است و دلیلش وجود پیاز بویایی خوب توسعه‌یافته و سطح وسیعی از مخاط بویایی به اندازهٔ حدود ۵٫۸ سانتی‌متر مربع (۲۹۳۲ اینچ مربع) است که تقریباً دو برابر انسان است.[۸۰] گربه‌ها همچون بسیاری از حیوانات دیگر دارای اندام ژاکوبسون در دهان خود هستند که در هنگام واکنش فلیمن استفاده می‌شود. این اندام به آن‌ها اجازه می‌دهد بوهای خاصی را استشمام کنند که انسان نمی‌تواند. گربه‌ها به فرمون‌هایی مانند ۳-مرکپتو-۳-متیل بوتان-۱-ال حساس هستند[۸۱] که از آن‌ها برای برقراری ارتباط از طریق ادرار کردن و علامت‌گذاری با غدد معطر استفاده می‌کنند.[۸۲] بسیاری از گربه‌ها نیز به گیاهانی که حاوی نپتالاکتون هستند، به‌ویژه نعنای گربه‌ای، واکنش شدیدی نشان می‌دهند،[۸۳] حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد از گربه‌ها تحت تأثیر نپتالاکتون هستند.[۸۴] این واکنش همچنین توسط گیاهان دیگری مانند انگور نقره‌ای (اکتینیدیا پلی‌گاما) و گیاه سنبل‌الطیب تولید می‌شود. ممکن است در اثر بوییدن این گیاهان، رفتارهای اجتماعی یا جنسی در گربه‌ها ایجاد شود.[۸۵]

چشایی

گربه‌ها نسبت به انسان جوانه‌های چشایی نسبتاً کمی دارند (۴۷۰ یا بیش‌تر در مقابل بیش از ۹٫۰۰۰ در زبان انسان).[۸۶] گربه‌های اهلی و وحشی جهش ژنی گیرندهٔ چشایی مشترکی دارند که باعث می‌شود جوانه‌های چشایی شیرین آن‌ها به مولکول‌های قندی متصل نشوند و آن‌ها توانایی چشیدن مزهٔ شیرین را ندارند.[۸۷] در عوض، جوانه‌های چشایی آن‌ها به اسیدها، اسیدهای آمینه‌ای مانند پروتئین و طعم تلخ پاسخ می‌دهند.[۸۸] همچنین گربه‌ها در قیاس با انسان، درجهٔ حرارت متمایزی را برای غذای خود ترجیح می‌دهند، غذای با درجهٔ حرارت حدود ۳۸ درجه سلسیوس (۱۰۰ درجه فارنهایت) را ترجیح می‌دهند که شبیه دمای بدن یک جانور شکارشدهٔ تازه است و به‌طور معمول غذای سرد یا یخچالی را رد می‌کنند (که به گربه نشان می‌دهد «طعمه» مدت‌هاست مرده و بنابراین احتمالاً فاسد گشته یا مردار است).[۸۶]

 
سبیل گربه نسبت به لمس بسیار حساس است.

سبیل

برای کمک به حرکت و احساس، گربه‌ها ده‌ها سبیل متحرک را بر روی بدن، به ویژه صورت خود دارند. این سبیل‌ها اطلاعاتی در مورد عرض شکاف‌ها و موقعیت اجسام در تاریکی ارائه می‌دهند، هم با لمس مستقیم اجسام و هم با تشخیص جریان هوا.[۵۹]

رفتار

Cat lying on rice straw
 
گربه‌ای بر روی کاه دراز کشیده‌است.

گربه‌های بیرون از خانه، هم روز و هم شب فعال هستند، اگرچه شب‌ها کمی فعال‌ترند.[۸۹] گربه‌های خانگی بیش‌تر زمان خود را در مجاورت خانهٔ خود می‌گذرانند، اما می‌توانند صدها متر از این نقطهٔ مرکزی فاصله داشته‌باشند. در یک پژوهش، آن‌ها از ۷ تا ۲۸ هکتار (۱۷–۶۹ جریب فرنگی) قلمروهایی ایجاد کردند که از نظر اندازه متفاوت بودند.[۹۰] زمان فعالیت گربه‌ها بسیار انعطاف‌پذیر و متنوع است، به این معنی که گربه‌های خانگی ممکن است صبح و عصر فعال‌تر باشند، که دلیلش فعالیت بیش‌تر انسان‌ها در این زمان است و این برهم‌کنش باعث می‌شود تا گربه‌ها در این زمان‌ها فعال‌تر شوند.[۹۱]

گربه‌ها در مقایسه با بسیاری از حیوانات، زمان بیش‌تری را می‌خوابند، و هرچه سن آن‌ها بیش‌تر شود، مدت خواب آن‌ها نیز افزایش می‌یابد. مدت زمان خواب روزانه متفاوت است، معمولاً بین ۱۲ تا ۱۶ ساعت، یا به‌طور میانگین ۱۳ تا ۱۴ ساعت. برخی از گربه‌ها می‌توانند تا ۲۰ ساعت نیز بخوابند. اصطلاح «چُرت گربه‌ای» به‌معنای یک استراحت کوتاه، به تمایل گربه برای خواب سبک به مدت کوتاه اشاره دارد. گربه‌ها در خواب، دوره‌های کوتاهی از حرکت سریع چشم را تجربه می‌کنند که اغلب با انقباض عضلات همراه است و نشان می‌دهد که آن‌ها در حال خواب‌دیدن هستند.[۹۲]

درگیری

عکس از غذا خوردن یک گربه در بازار تبریز
 
غذا خوردن یک گربه در بازار تبریز

در زمان درگیری گربه، که می‌تواند به خاطر دفاع از خود یا قلمرو، همانندزایی یا افزایش نفوذ باشد گربه با بلند کردن موهای پشت خود و خم کردن آن به سمت بالا، بزرگ‌تر به نظر رسیده و در نتیجه خود را با ابهت‌تر و خطرناک‌تر نشان می‌دهد. گربه این رفتار را در هنگام بازی نیز ابراز می‌کند. درگیری گربه‌ها معمولاً شامل چنگ انداختن به بدن و صورت حریف و گاز گرفتن است. با این حال در این درگیری‌ها به ندرت آسیب جدی به طرفین می‌رسد. معمولاً گربه مغلوب که زخم‌های بیشتری بر روی صورت یا گوش خود دارد از مهلکه می‌گریزد. در برخی موارد گربه‌ها با انداختن خود روی زمین امکان ضربه زدن با پاهای عقب که قوی‌تر هستند را برای خود فراهم می‌کنند. همان‌طور که گفته شد زخم‌های ناشی از درگیری به ندرت کشنده هستند. اما با این حال عفونت در این زخم‌ها اگر بدون مراقبت رها شود می‌تواند کشنده باشد.

 
گربه‌ها در هنگام درگیری خود را بزرگ‌تر جلوه می‌دهند.

از نظر جنسیت، گربه نر معمولاً در طول عمر خود بیشتر می‌جنگد و درگیری این جنس معمولاً آثار جدی‌تری در پی دارد. گربه ماده معمولاً به خاطر دفاع از قلمرو یا بچه‌های خود می‌جنگد.

بازی

گربه‌های خانگی و مخصوصاً بچه گربه‌ها به‌خاطر علاقهٔ زیاد به بازی کردن، پرآوازه‌اند. این نوع بازی کردن نوعی تمرین و تقلید روش‌های شکار و دفاع است که می‌تواند تمرین خوبی برای بچه گربه‌ها باشد. بسیاری از گربه‌ها از بازی کردن با نخ یا ریسمان و کشیدن آن بر روی زمین لذت می‌برند. این خصوصیت در پویانمایی‌ها زیاد به نمایش در می‌آید. این علاقه احتمالاً با غریزهٔ شکار در این حیوان رابطه دارد. البته خورده شدن نخ یا کلاف به‌وسیلهٔ گربه می‌تواند موجب مشکلات گوارشی یا حتی مرگ شود. به همین دلیل در برخی از موارد برای جلوگیری از خطرات احتمالی به‌جای نخ، از پرتو لیزر برای بازی کردن گربه استفاده می‌شود. البته برخی عقیده دارند که این پرتوها می‌توانند برای چشم گربه مضر باشد. اما تاکنون مدرک قطعی که چنین ادعایی را اثبات کند ارائه نشده‌است.

شکار

 
نقاشی گربه و قفس قناری اثر کمال‌الملک

در رژیم غذایی گربه، گوشت نقش اصلی را ایفا می‌کند و این احتمالاً دلیل تخصص ویژه گربه‌ها در شکار است. به‌طوری‌که شکار جزء اصلی الگوی رفتاری گربه‌هاست. گربه مانند دیگر گربه‌سانان، شکارچی قهاری است و پیش از حمله به خوبی مخفی شده و بی‌حرکت می‌ماند و در هنگام حمله، گردن طعمه را برای گازگرفتن نشانه می‌گیرد. او برای وارد کردن بیشترین آسیب از دندان نیش خود استفاده می‌کند که موجب پارگی شاهرگ گردنی یا خفگی بر اثر گرفتگی نای خواهد شد.

یکی از رفتارهای نسبتاً شناخته شده در شکار گربه، نشان دادن طعمه یا شکار به انسان یا همان نگه‌دارنده گربه‌است. انگیزه این کار دقیقاً مشخص نیست. اما ممکن است به این دلیل باشد که گربه در این وضعیت به خاطر موفقیتش انتظار پاداش دارد. یکی از نظریاتی که در این مورد ارائه شده این رفتار گربه را بخشی از یک مکانیسم رفتاری می‌داند. بدین ترتیب که گربه انسان را بخشی از گروه اجتماعی خود می‌داند و بدین ترتیب می‌خواهد. باقی‌مانده غذای خود را با دیگر اعضای گروه شریک شود. یک احتمال دیگر برای توجیه این رفتار می‌تواند به این صورت باشد که بچه گربه برای اثبات مهارت‌های شکار خود طعمه شکار شده را به مادر خود نشان می‌دهد.

 
یک گربهٔ خانگی در حال خوردن طعمه

تمیزکاری

گربه‌ها توجه زیادی به پاکیزگی دارند. آن‌ها با به‌کارگیری لثه خمیده و بزاق دهانشان با لیسیدن موها، خود را می‌آرایند؛ زیرا آب دهان گربه، قدرت شویندگی و بوزدایی زیادی دارد. بسیاری از گربه‌ها تمیز شدن توسط انسان یا دیگر گربه‌ها را دوست دارند. گاهی هدف از آراستن پیامی است که گربه با آن قصد بالا بردن رتبه خود در گروه را اعلام می‌کند (آراستن برای سلطه‌گری).

گاهی برخی از گربه‌ها گلوله‌ای از موهایی که در اثر عمل پاک‌سازی در معده‌شان جمع شده‌است را برمی‌گردانند. گربه‌های بلند مو، نسبت به گربه‌های کوتاه مو تمایل بیشتر به تمیزکاری دارند. با خوراندن داروها و غذاهای گربه که دفع گلوله‌های مو را برای گربه راحت‌تر می‌کند و آراستن گربه با شانه مرتب موهای او می‌توان از این عمل جلوگیری کرد.

خراشیدن

گربه‌ها به‌طور طبیعی تحریک می‌شوند که مرتباً پنجه‌های جلوییشان را به سطوح مناسب قلاب کنند و پنجه‌های عقبی را بکشند، تا آن‌ها را تمیز کنند و پوشش فرسودهٔ بیرونی آن را از بین ببرند و همچنین نرمشی به ماهیچه‌هایشان بدهند. به‌نظر می‌آید خراشیدن برای آن‌ها لذت‌بخش باشد. حتی گربه‌های بدون ناخن هم حرکات خراشیدن را انجام می‌دهند و این به آن‌ها رضایت می‌بخشد، اگرچه نتیجه خاصی ندارد.

تولید مثل

گربهٔ ماده در حدود ۶ تا ۷ ماهگی به سن بلوغ می‌رسد و از این سن به بعد آن‌ها چندین بار در سال فحل می‌شوند. بارداری گربهٔ ماده در سن کمتر از یک سال مناسب نیست زیرا گربه هنوز جثهٔ لازم را پیدا نکرده‌است. گربهٔ ماده تا ۸ سالگی و نر تا ۱۰ سالگی توانایی جفت‌گیری دارند.[۹۳]

فاصله فحلی گربه حدود ۳ تا ۴ هفته‌است. گربه‌ها در این دوران به حالت پذیرش جنسی در می‌آیند. گربه‌های نر کمی دیرتر به‌طور میانگین در ۱۱ ماهگی به سن بلوغ می‌رسند. گربهٔ ماده ۲ بار در سال می‌تواند زایمان کند. حالت فحلی او در هر فصل چندین بار تکرار شده تا جفت‌گیری انجام شود. در زمان فحلی، گربهٔ ماده بی‌قرار بوده و پر سرو صدا می‌شود. گربه مادهٔ تنها در پاسخ به عمل جفت‌گیری، تخمک‌گذاری را انجام می‌دهد.[۹۴]

 
بچه‌گربهٔ سه‌روزه

پس از پایان آمیزش جنسی، جنس نر بلافاصله از گربهٔ ماده دور می‌شود؛ زیرا در غیر این‌صورت مورد حمله گربهٔ ماده قرار خواهد گرفت. در این هنگام گربهٔ ماده روی زمین غلتیده، دهان، بینی و اطراف صورت خود را به زمین می‌مالد و در مواقعی پاها و بدن و دستگاه تناسلی خود را می‌لیسد. پس از یکبار عمل جنسی بیشتر گربه‌های نر، دیگر میلی به تکرار آمیزش جنسی ندارند؛ ولی گاهی دیده شده که پس از چند دقیقه دوباره گربه نر در آمیزش جنسی شرکت کرده‌است. پس از انجام عمل جنسی و در صورت سالم بودن گربه ماده و بارور شدن آن، وی دیگر فحل نخواهد شد و این خود تأییدی بر موفقیت‌آمیز بودن عمل جنسی و بارداری گربه ماده است. طول مدت بارداری در گربه به‌طور میانگین ۶۵ روز است. پس از بارداری، معمولاً سر پستان‌ها به رنگ قرمز در می‌آیند. این حالت تقریباً در هفته سوم بارداری بارزتر است. در این زمان وزن آن‌ها ممکن است تا حدود ۲ کیلوگرم افزایش یابد. در این هنگام تغییری در رفتار گربه ماده دیده می‌شود که از آن به عنوان رفتار مادری یاد می‌شود. این رفتار مادری از لحظه‌ای که بچه گربه در شکم مادر احساس می‌شود، آغاز می‌شود. گربه ماده با علاقه خاصی از جنین‌های خود حمایت می‌کند. آن‌ها در مراحل اولیه نیاز چندانی به مراقبت‌های غذایی و حمایت‌های دیگر ندارند. با این حال در هفته‌های آخر که رشد جنین‌ها سرعت بیشتری به خود می‌گیرد اشتهای مادر افزایش می‌یابد.

گربه ماده در موقع زایمان حرکاتی به شکم خود داده و این عمل وی که از رفتار و محبت مادری منشأ می‌گیرد عبور جنین را از مجرای رحمی آسان می‌سازد. با خروج کیسه آمنیوتیک و پاره شدن آن و ریختن مایع آمنیوتیک، گربه ماده شروع به لیسیدن بچه‌های خود می‌کند. این کار باعث تحریک سیستم تنفسی بچه‌ها می‌شود. سپس گربه با علاقه و دقت خاصی بند ناف بچه گربه‌ها را قطع کرده و آن‌ها را می‌بلعد. به‌طور میانگین گربه ماده ۴ عدد بچه گربه به دنیا می‌آورد که چشمانشان بسته‌است.[۹۵]

وزن بچه‌گربه در هنگام تولد بین ۹۰–۱۴۰ گرم بوده و معمولاً هر هفته حدود ۸۰–۱۰۰ گرم در هفته است. در هفته اول، نوزادان تنها توانایی مکیدن سینه مادر، خزیدن و میو کردن را دارند. در صورت خوردن شیر کافی و فراهم بودن جای مناسب و گرم، بچه‌ها اغلب ساکت یا خواب هستند. در حدود ۱۰ روزگی چشم‌های بچه گربه باز شده و در حدود ۲۰ روزگی می‌توانند با زبان نیز شیر بنوشند. در هفته چهارم همراه شیر مادر می‌توان به بچه‌ها شیر و غذای نرم نیز داد. ذکر شود که حتماً باید تا ۲ ماهگی به بچه گربه شیر خوراند.[۹۳]

 
بچه گربه‌های پنج‌روزه

نشانه‌گذاری

افشانه کردن گربه‌ها که به آن نشانه‌گذاری نیز گفته می‌شود، پاشیدن مقدار کمی از ادرار روی سطوح عمودی مثل مبلمان، راهرو و دیوار است. بدین‌صورت که گربه به محل مورد نظر رفته دم را تکان داده و با کمی خم شدگی یا بدون قوز کردن ادرار را می‌پاشد.

همان‌طور که از نام نشانه‌گذاری بر می‌آید این عمل یک اختلال محسوب نمی‌شود. بلکه رفتاری برای پیغام دادن به دیگر گربه‌ها است. این رفتار بیشتر در گربه‌های نر اخته نشده‌ای دیده می‌شود که به بلوغ جنسی رسیده و سن آن‌ها معمولاً بین ۵ تا ۱۲ ماهگی باشد. البته این بازه نیز به عوامل مختلفی بستگی دارد. برای نمونه، گربه‌هایی که در خانواده‌های شلوغ (دارای تعداد زیادی گربه) زندگی می‌کنند یا آن‌ها که با گربه‌های دیگر بیشتر ارتباط دارند زودتر نشانگذاری را نشان می‌دهند. نشانه‌گذاری بیشتر اوقات مربوط به تعیین قلمرو است که البته می‌تواند با استرس نیز مرتبط باشد. اخته کردن یا عقیم کردن بچه گربه می‌تواند از مشکلات بعدی نشانه‌گذاری جلوگیری کنند.

گربه‌های خانواده‌های پرجمعیت مشکلات بیشتری نسبت به گربه‌های تنها دارند چرا که بعدها در تعیین قلمرو با مشکل مواجه می‌شوند. در کشورهایی که نگهداری از گربه متداول‌تر است، گاهی مشکلات مربوط به نشانه‌گذاری منجر به از بین بردن یا واگذار کردن این حیوانات می‌شود. نشانه‌گذاری اصولاً یک سیستم ارتباطی محسوب می‌شود. چرا که ادرار گربه حاوی فرومون است و به ویژه در زمان جفت‌گیری پیام‌های مخصوصی را به دیگر گربه‌ها انتقال می‌دهد.

نشانه‌گذاری در گربه نر نمادی از تعیین محدوده نیز است. نشانه‌ای که به دیگر گربه‌های نر می‌فهماند این محوطه قلمروی اوست. این بو در گربه نر سالم منحصر به فرد است. گربه‌ای که تحت شرایط استرس‌زا باشد نیز برای نشانه‌گذاری محل افشانه می‌کند. این تعیین مرز و حدود بخش مهمی از رفتار در گربه‌ها به حساب می‌آید.

 
رفتار اجتماعی در گربه‌ها

رفتار نشانه‌گذاری نه تنها در گربه‌های نر بلکه در گربه‌های ماده و حتی گربه‌هایی که عقیم شده‌اند نیز دیده می‌شود. هرچند در گربه‌های نر اخته نشده بیشتر مورد توجه‌است. البته در گربه‌های ماده معمولاً برای جذب جفت نر یا در اثر اضطراب ایجاد می‌شود.[۹۶]

غذا خوردن

گربه‌ها بیش از هشتاد نوع موجود زنده را شکار می‌کنند. بیشتر گربه‌ها جانوران کوچک‌تر از خودشان را می‌خورند. گربه‌های بزرگ حتی خرگوش هم می‌خورند.[۹۷] علاقه اصلی آن‌ها پرندگان، موشها، موش صحرایی، خرگوش، سنجاب، کژدمهای کوچک، سوسک، ملخ، پرندگان و سایر حیوانات کوچک است.[۹۸]

محققان با بررسی ۲۱ هزار رکوردی که در بیمارستان حیوانات وحشی ثبت شده بود دریافتند که ۱۴ درصد آن‌ها از حملات گربه‌ها صدمه دیده‌اند. از حیوانات صدمه دیده، ۸۰ درصد پرنده و ۷۰ درصد پستاندار بودند که پس از صدمه دیدن زنده نماندند.[۹۹]

تحمل گرما

گربه‌ها به آفتاب علاقهٔ زیادی دارند و در روزهای آفتابی در زیر آفتاب می‌خوابند. بدن گربه توانایی تحمل دمای تا ۴۴ درجهٔ سلسیوس را دارد. گربه‌هایی که پوست ضخیمی دارند تا ۵۲ درجه را هم تحمل می‌کنند و اگر دما از ۳۹ درجهٔ سلسیوس بیشتر شود عرق می‌کنند.

 
تصویر یک گربه در حال خمیازه کشیدن

نژادهای گربه

سازمان‌ها و انجمن‌های مختلفی در جهان به طبقه‌بندی گربه‌ها و بررسی نژادی آن‌ها می‌پردازند. تا سال ۲۰۱۹، اتحادیه بین‌المللی گربه‌ها (TICA) تعداد ۷۱ نژاد استاندارد را به رسمیت شناخته‌است. انجمن علاقه‌مندان گربه (CFA) تعداد ۴۴ نژاد و فدراسیون بین‌المللی گربه‌ها (FIFe) تعداد ۴۳ نژاد را به‌شمار می‌آورند.

طول عمر و بیماری‌ها

طول عمر

میانگین طول عمر گربه‌های خانگی در دهه‌های اخیر افزایش یافته‌است. این میزان در اوایل دههٔ ۱۹۸۰، حدود هفت سال بود که در سال ۱۹۹۵ به ۹٫۴ سال و در سال ۲۰۲۱ به حدود ۱۵ سال افزایش یافت. برخی از گربه‌ها در شرایط مناسب تا ۳۰ سالگی زنده می‌مانند.[۱۰۱][۱۰۲] بیشترین سن ثبت‌شده از یک گربهٔ خانگی مربوط به گربه‌ای به نام کرم پاف با ۳۸ سال سن بوده‌است.[۱۰۳]

عقیم‌سازی گربه‌ها نرخ امید به زندگی آن‌ها را افزایش می‌دهد. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که گربه‌های نر عقیم‌شده، دو برابر نرهای دیگر عمر می‌کنند. همچنین گربه‌های مادهٔ عقیم‌شده ۶۲ درصد بیشتر از ماده‌های دیگر عمر می‌کنند. عقیم‌سازی گربه‌ها همچنین دارای فوایدی برای سلامتی حیوان هستند و باعث جلوگیری از ابتلا به سرطان بیضه در نرها و پیشگیری از سرطان‌های رحم و تخمدان شده و ریسک ابتلا به سرطان پستان و تومورهای پستانی در هر دو جنس، کاهش می‌یابد.[۱۰۴]

بیماری‌ها

حدود ۲۵۰ اختلال ژنتیکی ارثی در گربه‌ها شناسایی شده‌است که بسیاری از آن‌ها مشابه خطاهای مادرزادی متابولیسمی در انسان هستند.[۱۰۵] بسیاری از این بیماری‌ها با استفاده از آزمایش‌های ژنتیکی رایج برای بیماری‌های انسانی، قایل بررسی هستند.[۱۰۶][۱۰۷] برخی از انواع بیماری‌ها که گربه‌های خانگی را تحت تأثیر قرار می‌دهند عبارت‌اند از عفونت‌ها، بیماری‌های انگلی و بیماری‌های مزمن مانند بیماری‌های کلیوی، اختلالات تیروئید و التهاب مفاصل.[۱۰۸]

گربه‌ها می‌توانند به ویروس‌ها، باکتری‌ها، قارچ‌ها، تک‌یاخته‌ها، بندپایان آلوده شده و برخی از آن‌ها را به انسان منتقل کنند.[۱۰۹] احتمال این‌که فرد بیمار شود به سن و وضعیت ایمنی فرد بستگی دارد.[۱۱۰][۱۱۱][۱۱۲][۱۱۳] برخی از عفونت‌های مهم قابل انتقال به انسان شامل سالمونلا، بیماری خراش گربه و توکسوپلاسموز است.[۱۱۴][۱۱۵]

گربه‌ها و انسان

رفتار گربه‌ها با انسان‌ها می‌تواند کاملاً محبت‌آمیز باشد. مخصوصاً زمانی که گربه از بچگی با انسان بزرگ و همیشه با او رفتار خوبی شده باشد. برخی گونه‌ها مانند گربه بنگال، اوسی کت و گربه منکس به‌طور غریزی بسیار اجتماعی هستند.

جامعه‌پذیری

رفتار اجتماعی گربه‌های خانگی در طیف گسترده‌ای قرار می‌گیرد، برخی از آن‌ها به‌صورت منفرد زندگی می‌کنند، در حالی که برخی دیگر در گروه‌های بزرگ‌تر قرار دارند.[۱۱۶] هر گربه در یک محدوده قلمرو مجزایی دارد. در این قلمروها، نرهای فعال جنسی که بزرگ‌ترین قلمروها را دارند، ممکن است با چندین قلمرو گربه‌های ماده نیز همپوشانی داشته باشد. گربه‌ها با پاشیدن ادرار، مالش اشیاء و با ترشحات غدد صورت، و نیز با دفع مدفوع قلمروی خود را مشخص می‌کنند.[۱۱۷]

زندگی در نزدیکی انسان برای گربه (و دیگر موجوداتی که با انسان زندگی می‌کنند) کاملاً به‌صورت یک همزیستی درآمده و این نتیجه هزاران سال تکامل تدریجی این حیوان است. با این حال اجتماع‌پذیری گربه به ندرت به نژادهای وحشی این حیوان منتقل شده‌است.

گذشته از اجتماع‌پذیری کلی گربه، گربه‌هایی هم هستند که به‌سختی می‌توان آن‌ها را اجتماعی دانست. با این حال با آموزش‌های مناسب و تقویت رفتارهای اجتماعی مثبت، می‌توان در طول زمان، رفتارهای اجتماعی گربه را افزایش داد.

در تاریخ و افسانه‌ها

در مصر باستان، گربه‌ها را می‌پرستیدند و الههٔ باستت اغلب به‌شکل یک گربه و گاهی در حالت حمله مانند یک شیر ماده به تصویر کشیده می‌شد. مورخ یونانی هرودوت گزارش می‌دهد که کشتن گربه در مصر ممنوع بوده و هنگامی که یک گربهٔ خانگی می‌مرد، تمام خانواده برای او عزاداری کرده و ابروهای خود را می‌تراشیدند. خانواده‌ها گربه‌های مردهٔ خود را به شهر مقدس بسطه برده و آن‌ها را مومیایی کرده و در انبارهای مقدس دفن کردند. هرودوت از دیدن گربه‌های خانگی در مصر ابراز شگفتی کرده، زیرا او تا پیش از رفتن به مصر، تنها گربه‌های وحشی را دیده بود.[۱۱۸]

در مجموعه آرامگاه تتی، اشیای بسیاری که پیشکش شاه به خدای گربه‌سان بوده‌اند پیدا شده. در گورستان سقاره نیز هنوز هزاران مومیایی گربه که توسط پیروان آیین باستت به خاک سپرده شده‌اند، وجود دارد.

چندین دین باستانی معتقد بودند که گربه‌ها روح‌های متعالی، همراهان یا راهنمای انسان‌ها هستند، که همه چیز را می‌دانند اما لال هستند و نمی‌توانند بر تصمیم‌گیری‌های انسان‌ها تأثیر بگذارند. در ژاپن، گربه نماد خوش‌شانسی است.[۱۱۹] در اساطیر نورس، فریا، الههٔ عشق، زیبایی و باروری، سوار بر ارابه‌ای که توسط گربه‌ها کشیده می‌شود، به تصویر کشیده می‌شود. اگرچه هیچ جانوری در اسلام مقدس نیست، گربه‌ها مورد احترام مسلمانان هستند. برخی از نویسندگان غربی بیان کرده‌اند که محمد گربهٔ مورد علاقه‌ای به‌نام معزا داشته‌است.[۱۲۰]

نگارخانه

جستارهای وابسته

کفشدوزک

۲ بازديد

کفشدوزک یا پینه‌دوزک یا به فارسی افغانستان فال‌بینک، به هر یک از حشرات در خانوادۀ کفشدوزکان (نام علمیCoccinellidae) و راستۀ قاب‌بالان گفته می‌شود. کفشدوزک‌ها از گروه حشرات قاب‌بال یا سوسک است. این خانواده از حشرات اندازه‌ای معادل ۰٫۸ تا ۱۸ میلی‌یک متر دارند و پوشش سخت روی بال‌ها قدرت پرواز آن‌ها را کاهش می‌دهد. کفشدوزک ابتدا بال‌های قاب‌مانند قرمز جلویی را از هم باز می‌کند و دو بال تاشده نازک و بلند که در زیر آن وجود دارد بیرون می‌آید و می‌تواند پرواز کند.[۱][۲][۳]

آن‌ها معمولاً به رنگ زرد، نارنجی، یا قرمز با لکه‌های کوچک سیاه بر روی بال‌پوششان، پاهایی سیاه رنگ و دارای دو شاخک در سر هستند. با تقریباً ۶۰۰۰ گونه، افراد خانوادهٔ کفشدوزک‌ها در برخی از فرهنگ‌ها نشانه بخت و اقبال هستند.[۴][۵]

بسیاری گونه‌های کفشدوزک‌ها آفات کشاورزی مانند شته و شپشک‌ها را شکار و به عنوان غذا مصرف می‌کنند. شته‌ها از شیرهٔ پروردهٔ گیاهان تغذیه می‌کنند و به عنوان یک آفت به مزارع آسیب می‌رسانند. بنابر این کفشدوزک با خوردن شته‌ها به نوعی برای کشاورزی مفید هستند. البته برخی از گونه‌های کفشدوزک به خصوص اعضای زیر خانوادهٔ Epilachninae مانند سوسک مکزیکی لوبیا گیاهخوار هستند و خود به مزارع آسیب وارد کرده و جزو آفات هستند.[۶]

ویژگی‌ها[ویرایش]

کفشدوزک‌ها در کشاورزی رایج و بیشتر در کشاورزی زیستی برای از میان بردن آفات و قارچ‌ها به کار گرفته شده و از آن‌ها به‌عنوان روش دفع بیولوژیک آفات استفاده می‌کنند. کفشدوزک‌ها عموماً ظاهری زیبا و جذاب دارند و این موجودات کوچک، بیضی پهن یا نیم‌دایره هستند.[۷]

نگارخانه[ویرایش]

ماهی

۳ بازديد
ماهی
محدودهٔ زمانی: کامبرین میانی تا امروز
Astronotus ocellatus.jpg
ماهی اسکار
رده‌بندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
(طبقه‌بندی‌نشده): جمجمه‌داران
گروه‌های عضو

ماهی نام دسته‌ای از جانداران خون‌سرد آبزی است. آنها به کمک باله در آب حرکت می‌کنند، هنگام دور زدن از باله‌های سینه‌ای و هنگام حرکت سریع از بالهٔ دُمی استفاده می‌کنند. پوست بدن ماهی‌ها از پولک پوشیده شده و لغزنده است. ماهی‌ها با آب‌شش‌های دو طرف سر خود در آب تنفس می‌کنند. ادامهٔ نسل ماهی‌ها با تخم ریزی در آب صورت می‌گیرد که از هر تخم یک ماهی متولد می‌شود. به‌طور کلی می‌توان گفت ماهی‌ها در دستهٔ آبزیان جای دارند و تخم‌گذار هستند.

ماهی‌ها اعضای گروه نافراگیری از موجودات زنده‌اند که همهٔ آبزیان آبششدار جمجمه‌دار که دست و پای آن‌ها انگشت ندارد در این دسته جای می‌گیرد. دسته‌هایی مانند مخاطی‌واران، مکنده‌ماهی‌ها، غضروف‌ماهیان و ماهیان استخوانی همگی از این جمله‌اند. بیشتر ماهی‌ها خونسردند به عبارت دیگر اجازه می‌دهند تا دمای بدنشان با دمای فضای پیرامون تغییر کند اما برخی شناگران چابک و بزرگ مانند کوسه بزرگ سفید و ماهی تن دمای درونی بدنشان را کمی بالاتر نگه می‌دارند.[۱][۲] ماهی‌ها در آب‌های جهان رها شده‌اند تقریباً در هر محیط آبی می‌توان ماهی پیدا کرد، از جریان‌های تند آب که از بالای کوه‌ها سرچشمه می‌گیرد (مانند ماهی تندابه) تا منطقهٔ مغاکی و حتی ناحیهٔ هدل در عمیق‌ترین نقاط اقیانوس ماهی زندگی می‌کند (مانند مارماهی‌سانان پلیکانی و قلابچه‌ماهی). ماهی‌ها ۳۳٬۱۰۰ گونهٔ توصیف شده دارند که در میان مهره‌داران گسترده‌ترین گونهٔ جانوری است.[۳] محل زندگی ماهی آب یا به‌طور دقیق‌تر و علمی‌تر آب طبیعی است. هر جایی که آب طبیعی مثل برکه و رودخانه وجود داشته باشد، ماهی می‌تواند در آنجا زندگی کند به عبارت دیگر به عنوان یک اصل علمی می‌توان گفت که هر جا آب طبیعی وجود داشته باشد ماهی هم در آنجا وجود دارد.

ماهی یکی از منابع با اهمیت برای انسان‌ها است به‌ویژه منبع خوراکی. ماهیگیران عمده یا افرادی که تنها برای گذران زندگی ماهی می‌گیرند این جانور را از فضای وحش صید می‌کنند (نگاه کنید به ماهی‌گیری یا پرورش ماهی) یا از استخرها یا قفس‌هایی که در اقیانوس کار گذاشته‌اند (نگاه کنید به آبزی‌پروری) ماهی بدست می‌آورند. همچنین برخی ماهی را برای فروش به عنوان حیوان خانگی صید می‌کنند و در آکواریوم‌ها به نمایش می‌گذارند. در گذشته در میان برخی فرهنگ‌ها، ماهی نقش ایزدی داشت از این رو به عنوان نماد مذهبی یا هنری در برخی کتاب‌ها و فیلم‌ها نماد ماهی دیده می‌شود.

عبارت ماهی برای اشاره به جانوری است جدای از چهاراندامان (مانند دوزیستان، خزندگان، پرندگان و پستانداران) که همگی اجداد مشترک دارند، از این رو ماهی‌ها گروه نافراگیر دانسته می‌شوند که در سامانه‌شناسی زیستی یک گروه کامل نیست.

نخستین جاندارانی که می‌توان گفت در دستهٔ ماهی‌ها جای گرفتند طنابدارانی نرم‌تن بودند که نخستین بار در دورهٔ کامبرین پدید آمدند. آن‌ها با اینکه یک ستون فقرات کامل نداشتند اما از پشت‌مازه برخوردار بودند. این پشت‌مازه به آن‌ها اجازه می‌داد تا نسبت به جانداران بی‌مهره چابک‌تر باشند. ماهی‌ها در دوران دیرینه‌زیستی هم به تکامل خود ادامه دادند و گوناگونی آن‌ها بیشتر شد. بسیاری از ماهی‌ها در دوران دیرینه‌زیستی به یک پوستهٔ سخت که مانند یک زره بدن آن‌ها را می‌پوشاند مجهز شدند (تخته‌پوستان) این زره از آن‌ها در برابر شکارچیان نگهداری می‌کرد. نخستین ماهی با آرواره در دوران سیلورین پدیدار شد پس از آن بود که جانورانی مانند کوسه به طبیعت افزوده شد.

فرگشت[ویرایش]

 
لیدزماهی (چپ) بزرگ‌ترین ماهی شناخته شده در جهان؛ سنگواره‌های این ماهی بیانگر طول ۱۳٫۵ تا ۲۷٫۶ متر است[۴] که ۲۱ تا ۲۵ سال طول می‌کشیده تا آن‌ها به این طول برسند.[۵]
 
دانکل‌استخوان یک ماهی غول پیکر با ۱۰ متر طول که در دوران پیش از تاریخ زندگی می‌کرد.

ریشهٔ نخستین ماهی‌ها به ۵۳۰ میلیون سال پیش و دورهٔ انفجار کامبرین بازمی‌گردد. جد نخستین ماهی‌ها یا جانورانی که به ماهی‌ها بسیار همانند بودند، پیکایا، هایکو ایکثیس و مایلوکونمینجیا بوده‌است.[۶] سنگواره‌های پیکایا و هایکو سنگوارهٔ انتقالی میان مهره‌داران و بی‌مهرگان است[۷][۸] و می‌توان گفت آنها از نخستین طنابدارانند.[۹][۱۰] پیکایا یک پشت‌مازه اولیه داشت؛ اندامی که بعدها به ستون مهره‌ها تبدیل شد. برخلاف بسیاری از جانوران دورهٔ کامبرین، این سرده‌ها عناصر پایهٔ ستون مهره‌ها مانند پشت‌مازه، مهره‌های ابتدایی، سر و دم با هندسهٔ مشخص و روشنی داشتند.[۱۱] اما هیچ‌کدام آرواره نداشتند و خوراک آنها به‌صورت فیلتر شده از بستر دریا بدست می‌آمد.[۱۲] بی‌آروارگان در شاخهٔ طنابداران و زیرشاخهٔ مهره‌دارانند.[۱۳]

نخستین مهره‌داران آرواره‌دار در اواخر اردویسین پدید آمدند و در دوونین فراوان شدند. به آن دوران، اغلب «دوران ماهی‌ها» گفته می‌شود.[۱۴] خانوادهٔ ماهی‌ها یک گروه فراگیر نیست. از این رو فرگشت ماهی به عنوان یک «رویداد تکی و غیروابسته» مورد بررسی قرار نگرفته‌است.[۱۵]

آرایه‌شناسی[ویرایش]

گروه نافراگیر ماهی‌ها عبارت است از هر کلادی شامل همهٔ ماهی‌ها و همچنین چهاراندامانی که ماهی نیستند. به صورت سنتی ماهی‌ها به سه رده‌ای که منقرض نشده‌اند تقسیم می‌شدند و گونه‌های منقرض شده هم گاهی در میانهٔ این درخت قرار می‌گرفتند گاهی هم رده‌ای ویژهٔ خودشان به آن‌ها تعلق می‌گرفت:[۱۶][۱۷] در زیر علامت † برای گونه‌های منقرض شده‌است.

رده‌بندی که در بالا ارائه شد در کارهای عمومی و غیرحرفه‌ای کاربرد دارد. اما ماهی‌ها به گروه‌هایی با جزئیات دقیق تر تقسیم شده‌اند که در ادامه گروه‌های اصلی آن‌ها آورده شده‌اند:

گروه‌های گوناگون ماهی‌ها بیش از نیمی از گونه‌های مهره‌داران را پوشش می‌دهد. نزدیک به ۲۸٬۰۰۰ گونهٔ شناخته شدهٔ موجود از ماهی داریم که نزدیک به ۲۷٬۰۰۰ گونه ماهی استخوانی، ۹۷۰ گونه غضروف‌ماهیان (شامل کوسه، پرتوماهی و …) و نزدیک به ۱۰۸ گونه هم مخاطی‌واران و مکنده‌ماهی است.[۱۸] یک سوم از این گونه‌ها در نُه خانوادهٔ بزرگ تقسیم می‌شوند، از بزرگ به کوچک این خانواده‌ها عبارتند از: کپورماهیان، گاوماهیان، سیکلید، کاراسینان، مکنده‌دهانان، سگ‌ماهیان جویباری، هامورماهیان، زمردماهیان و عقرب‌ماهیان. نزدیک به ۶۴ خانواده آرایه تک‌نمونه اند، تنها یک گونه در آن‌ها جای می‌گیرد. احتمالاً مجموع کل گونه‌های موجود ماهی (انقراض نیافته) به بیش از ۳۲٬۵۰۰ برسد.[۱۹]

گوناگونی[ویرایش]

 
ماهی‌ها در شکل و اندازه‌های گوناگون وجود دارند. این یک اژدهای دریایی برگدار است از خانواده‌ای نزدیک به اسب دریایی. باله‌های برگ‌مانند این جانور به او کمک می‌کند تا در کنار جلبک دریایی در آب شناور باشد و در میان برگ‌های آن از دید خارج شود.

عبارت «ماهی» به صورت دقیق‌تر توصیف‌کنندهٔ هر جانور غیرچهاراندام جمجمه‌داری (جانوری با جمجمه و در بیشتر موارد دارای استخوان پشت) است که در طول زندگی آبشش دارد و دست و پاهایش (اگر داشته باشد) همانند باله‌اند.[۲۰] برخلاف گروه‌های پستانداران و پرندگان، ماهی‌ها یک کلاد تکی نیستند بلکه مجموعه‌ای نافراگیر از آرایه‌های زیستی‌اند. شامل: مخاطی‌واران، مکنده‌ماهی‌ها، غضروف‌ماهیان، پرتوبالگان، تهی‌خارها و شُش‌ماهیان[۲۱][۲۲]

بسیاری از آبزیان که در کاربرد معلوم، به عنوان ماهی معروف شده‌اند با توجه به توضیحات بالا دیگر ماهی دانسته نمی‌شوند از آن جمله می‌توان اشاره کرد به: سپیداج، ستاره دریایی، خارچنگ، حلزون صدف‌دار و عروس دریایی. در گذشته حتی زیست‌شناسان هم تفاوتی میان انواع آبزیان نمی‌دیدند و مواردی مانند تمساح، اسب آبی، دوزیستان، نهنگ‌ها، خوک دریایی و بسیاری از بی‌مهرگان دریا را به عنوان ماهی دسته‌بندی می‌کردند.[۲۳] اما در دانش امروز همهٔ پستانداران از جمله آب بازسانانی همچون نهنگ و دلفین به عنوان ماهی دانسته نمی‌شوند.[۲۴]

معمولاً ماهی‌ها خونسردند، و هندسهٔ بدن آن‌ها به گونه‌ای است که بتوانند به سرعت شنا کنند، آن‌ها با کمک آبشش اکسیژن را از آب بیرون می‌کشند یا اینکه از ابزاری برای تنفس هوای بیرون (جو) بهره می‌برند. ماهی‌ها دو باله دارند همچنین معمولاً یک یا دو (به ندرت سه) بالهٔ پشت دارند، یک باله در ناحیهٔ مقعد و یک دمِ باله-مانند. پوست ماهی‌ها معمولاً با پولک (فَلس) پوشانده شده‌است و تخم‌گذارند.[۲۵]

هر کدام از مشخصاتی که دربارهٔ ماهی‌ها گفته شد، استثناهایی هم دارد، برای نمونه ماهی تن، شمشیرماهی و برخی گونه‌های کوسه دیده شده که خون‌گرم اند یا مشخصاتی همانند جانوران خونگرم پیدا کرده‌اند، آن‌ها می‌توانند بدنشان را از درون گرم کنند به گونه‌ای که از دمای آب پیرامون گرم‌تر شود.[۲۱] هندسهٔ بدن (گذر جریان آب از کنار بدن) و روش شنا کردن همهٔ ماهی‌ها یکسان نیست برای نمونه ماهی‌هایی مانند تُن، آزاد و گیش ماهیان در یک ثانیه می‌توانند ۱۰ تا ۲۰ برابر طول بدن خود را شنا کنند، در حالی که پرتوماهی‌ها و مارماهیان در یک ثانیه نمی‌توانند بیش از نیمی از طول بدن خود را شنا کنند.[۲۶] بسیاری از ماهیانی که در آب‌های شیرین زندگی می‌کنند با استفاده از ساختارهای گوناگون همان‌طور که از آب اکسیژن بدست می‌آورند از هوای بیرون هم اکسیژن بدست می‌آورند. شُش‌ماهی مانند چهاراندامان یک جفت شُش دارد، گورامی اندامی مانند ماز (هزارتو) دارد که مانند شُش کار می‌کند و می‌تواند از هوا اکسیژن بگیرد (مازماهیان). برخی گربه‌ماهی‌ها هم اکسیژن را از راه شکم خود دریافت می‌کنند.[۲۷] هندسهٔ بدن و باله‌های ماهی‌ها هم بسیار متغیر است به ویژه این تفاوت در میان آبزیانی که شبیه ماهی نیستند بیشتر دیده می‌شود مانند: اسب دریایی، قلابچه‌ماهی، بادکنک‌ماهی و مارماهی‌سانان پلیکانی. سطح پوست ماهی می‌تواند صاف باشد (مانند مارماهی رنگین) یا با انواع گوناگون پولک پوشیده شده باشد. همچنین ماهی‌هایی وجود دارند که بیشتر روی زمین زندگی می‌کنند؛ گل خورک خوراکش را روی گل پیدا می‌کند و روی زمین با دیگر ماهی‌ها اندرکنش دارد تنها هنگامی که بخواهد پنهان شود به زیر آب می‌رود.[۲۸] برخی گربه‌ماهی‌سانان در زیر زمین، سفره‌های آب زیرزمینی و در خاک برگ‌های اشباع از آب زندگی می‌کنند.[۲۹][۳۰]

بزرگ‌ترین ماهی‌ها، کوسه‌نهنگ است که طول آن به ۱۸ متر می‌رسد،[۳۱] در حالی که نوزادماهی فربه ماده، حداکثر ۸ میلی‌متر طول دارد.[۳۲]

می‌توان گفت گوناگونی گونه‌های ماهی به صورت یکسان میان ماهی‌های دریایی و ماهی‌های زیست‌بوم آب شیرین تقسیم می‌شود. ناحیهٔ هند-آرام مرکز اصلی گوناگونی‌های ماهی‌های دریایی است در حالی که ماهی‌های آب‌های شیرین بیشتر در حوضهٔ آبریز رودخانه‌های بزرگ جنگل‌های باران‌خیز استوایی گوناگونی دارند به ویژه در بستر رودهای آمازون، کنگو و مکونگ. بیش از ۵۶۰۰ گونهٔ ماهی در آب‌های شیرین منطقهٔ گرمسیری قارهٔ آمریکا و منطقهٔ معتدل آمریکای جنوبی وجود دارد (قلمرو نوگرمسیری). این گونه‌های ماهی نزدیک به ۱۰٪ همهٔ گونه‌های مهره‌داران را پوشش می‌دهند. ناحیه‌های سرشار از مواد خوراکی بستر آمازون مانند کانتائو به تنهایی بیشتر از کل اروپا گوناگونی در ماهی‌های آب‌های شیرین دارند.[۳۳]

تنفس[ویرایش]

آبشش[ویرایش]

آبشش‌ها از تارهایی تشکیل شده‌است که مانند شانه کنار هم جای گرفته‌اند. تیغک‌های آبشش باعث افزایش سطح تماس با آب و درنتیجه دریافت اکسیژنِ بیشتر می‌شود.[۳۴] ماهیان استخوانی سه جفت، غضروف‌ماهیان پنج تا هفت جفت و بی‌آروارگان نخستین هفت جفت کمان آبشش دارند. اما بدون تردید اجداد مهره دار، کمان‌های آبششی بیشتری داشتند. برای نمونه، طنابداران بیش از ۵۰ جفت کمان آبشش داشتند.[۳۵]

یک لیتر هوا، ۲۱۰ سانتیمتر مکعب اکسیژن دارد، در حالی که یک لیتر آب شیرین تنها ۸ سانتیمتر مکعب اکسیژن دارد.[۳۶] چگالی آب ۷۷۷ برابر بیشتر و لزجت آن ۱۰۰ برابر هوا است.[۳۶] همچنین نرخ واپخش اکسیژن در هوا ۱۰ هزار برابر بیشتر از آب است؛[۳۶] با توجه به تمام این نکات داشتن شُش‌هایی مانند کیسه برای ادامهٔ زندگی در آب به اندازهٔ کافی بازدهی ندارد و ماهی‌ها مجبور به داشتن آبششند.[۳۶]

ماهیان استخوانی[ویرایش]

در ماهیان استخوانی آبشش‌ها در یک اتاقک شاخه-شاخه قرار گرفته‌اند که روی آن را یک استخوان پوشانده‌است. این استخوان به آنها کمک می‌کند تا فشار آب داخل آبشش را تنظیم کنند و آب بتواند در مجراها حرکت کند. به این ترتیب، ماهی مجبور نیست برای ورود آب به آبشش همواره در حال حرکت باشد. روی آبشش هم غشائی وجود دارد که مانع از فرار آب به بیرون می‌شود.[۳۵]

برخی دوزیستان و لاروها، آبشش خارجی دارند[۳۷] که با بزرگ شدن جانور کارکردش کمتر می‌شود تا اینکه در بیشتر دوزیستان با شُش و در ماهی‌ها با آبشش جایگزین می‌شود.[۳۸] برخی دوزیستان آبشش خارجی را در بزرگسالی نگه می‌دارند اما بخش پیچیدهٔ داخلی، مانند آنچه در ماهی‌ها وجود دارد، در آغاز فرگشت چهاراندامان به صورت برگشت‌ناپذیر حذف می‌شود.[۳۸]

غضروف‌ماهیان[ویرایش]

کوسه و پرتوماهی پنج جفت شیار ورودی آب به آبشش دارند که با غضروف از هم جدا شده‌اند. برخی کوسه‌های نخستین شش تا هفت ورودی آب داشتند.[۳۵] برخلاف ماهیان استخوانی، بیشتر کوسه‌ها برای ورود آب به آبشش به جریان آب وابسته اند، یا ناچارند به سرعت به جلو شنا کنند. در حرکت‌های آهسته یا جابجایی در کف دریا بویژه در میان چارگوش‌ماهی و پرتوماهی، آنها روزنک‌های خود را گشاد می‌کنند و جانور به جای دهان با مکیدن آب از راه روزنک تنفس می‌کند.[۳۵]

موش‌ماهی، روزنک و شیار پنجم ورود آب به آبشش را از دست داده‌است. باقی ماندهٔ شیارهایش هم با استخوانی پوشانده شده‌است. این استخوان در ادامهٔ سپتوم کمان‌های آبشش تشکیل شده‌است.[۳۵]

مکنده‌ماهی و بی‌فک‌ماهی[ویرایش]

بی‌فک‌ماهی و مکنده‌ماهی شیار ورودی آبشش ندارند به جای آن، آبشش در کیسه‌های مارپیچ با یک ورودی دایره‌ای جای دارد که در برخی گونه‌ها ورودی کیسه‌ها با هم یکی شده‌است. هر کیسه دو آبشش دارد، مکنده‌ماهی هفت کیسه و بی‌فک‌ماهی بسته به گونه، بین شش تا چهارده کیسه دارد. در بی‌فک‌ماهی کیسه‌ها با حلق در ارتباط است. در مکنده‌ماهی‌های بالغ، یک لولهٔ تنفسی جدا زیر حلق ایجاد شده‌است که غذا را از تنفس جدا می‌کند.[۳۵]

دم و بازدم از هوا[ویرایش]

برخی ماهی‌ها می‌توانند با ساز و کارهای متفاوت از هوا، اکسیژن بگیرند. پوست مارماهی مهاجر می‌تواند به صورت مستقیم اکسیژن هوا را جذب کند. مارماهی الکتریکی از راه حفرهٔ دهانی (بوکال) هوا را تنفس می‌کند. گربه‌ماهی‌های خانواده‌های مکنده‌دهانان، زره‌دار و گربه‌ماهی خاردار کوتوله هوا را از راه دستگاه گوارش خود جذب می‌کنند.[۳۹] شُش‌ماهی‌ها به جز شُش‌ماهی استرالیایی و اژدرسانان یک جفت شُش همانند چهاراندامان در بدن خود دارند. آن‌ها هوای تازه را از راه دهان خود به داخل می‌کشند و هوای مصرف شده را از راه آبشش خود بیرون می‌کنند. ماهی سرسوسماری و کمان باله درون بدنشان کیسه‌های هوای دارای رگ‌های خونی است که به کمک آن اکسیژن هوا را جذب می‌کنند. کپورماهی‌سانان، درنده‌ماهیان و بسیاری از گربه‌ماهی‌سانان هوای عبوری را از راه شکم خود تنفس می‌کنند. گل‌خورک‌ها درست مانند قورباغه‌ها، هوای عبوری را از راه پوست خود جذب می‌کنند. بسیاری از ماهی‌ها ابزارهای جذب اکسیژن از هوا را دارند، مازماهیانی مانند گورامی و ماهی بتا می‌توانند با اندامی به نام هزارتو، اکسیژن را از هوا جذب کنند آنها می‌توانند در شرایطی که بیشتر ماهی‌ها از بی‌اکسیژنی می‌میرند مانند جریان‌های با سرعت کم، شالیزارها و جوی‌ها زنده بمانند.[۴۰] اندام تنفسی هزارتوی آنها از روز تولد کاربردی نیست بلکه با گذر زمان و رشد ماهی، این اندام تنفسی هم رشد می‌کند و کاربرد پیدا می‌کند.[۴۱] از این رو ماهی‌هایی که بومی مناطق کم‌اکسیژن اند نسبت به دیگرانی که در مناطق با جریان‌های سریع اند، اندام هزارتوی بزرگتر و پیشرفته‌تری دارند.[۴۱]

 
آبشش‌های ماهی تن درون سر ماهی؛ در این نگاره سر ماهی رو به زمین قرار گرفته به عبارت دیگر اگر در طرف دیگر قرار بگیریم رو به دهان ماهی نگاه می‌کنیم.

ماهی‌هایی که از هوا تنفس می‌کنند به دو دسته تقسیم می‌شوند، ماهی‌های مجبور به تنفس هوا (obligate air breathers) و ماهی‌های مختار به تنفس هوا (facultative air breathers). از جمله ماهی‌های مجبور به تنفس هوا می‌توان به شُش‌ماهی‌های آفریقایی اشاره کرد که مجبورند هوا تنفس کنند وگرنه می‌میرند. از جمله ماهی‌های مختار به تنفس در هوا، گربه‌ماهی لجن‌خوار است که تنها زمانی هوا تنفس می‌کند که لازم باشد در غیر این صورت از آبشش‌هایش استفاده می‌کند. بیشتر ماهی‌هایی که از هوا اکسیژن می‌گیرند به دلخواه این کار را می‌کنند آن‌ها ترجیح می‌دهند انرژی خود را صرف سطح آب آمدن نکنند و خود را در معرض خطر شکارچیان قرار ندهند.[۳۹]

کالبدشناسی[ویرایش]

 
اندام‌های فانوس ماهی هکتور:
(۱) پوشش آبشش‌ها، (۲) خط جانبی، (۳) بالهٔ پشت، (۴) بالهٔ گوشتی، (۵) ساقهٔ دم، (۶) بالهٔ دم، (۷) بالهٔ مقعد، (۸) نقطه‌های تابناک، (۹) باله‌های لگنی (جفت)، (۱۰) باله‌های سینه‌ای (جفت)

دستگاه گردش خون[ویرایش]

دستگاه گردش خون ماهی‌ها به صورت یک حلقهٔ بسته‌است. به این معنی که قلب خون را در یک حلقه در سراسر بدن به گردش درمی‌آورد. در بیشتر ماهی‌ها قلب چهار بخش دارد شامل دو محفظه، یک بخش ورود و یک بخش خروج.[۴۲] بخش نخست که سینوس ونوسوس نام دارد کیسه‌ای با دیوارهٔ نازک است که خون را پیش از آنکه به بخش دوم، دهلیز برسد از سیاهرگ می‌گیرد. دهلیز خود یک محفظهٔ ماهیچه‌ای بزرگ است که مانند یک راه یک‌طرفه خون را به بخش سوم، بطن می‌برد. بطن دیواره‌های ماهیچه‌ای ضخیم دارد و خون را نخست به بخش چهار (یک لولهٔ ماهیچه‌ای بزرگ) و سپس به بیرون قلب پمپ می‌کند. بخش چهار که پیاز شریانی نام دارد به آئورت متصل است و از این راه خون به آبشش‌ها می‌رسد.[۴۳]

گوارش[ویرایش]

گوارش غذا در ماهی، عملاً از دهان شروع می‌شود. آنها به کمک دندان‌های خود طعمه یا غذای گیاهی را می‌گیرند و به سمت مری هدایت می‌کنند. بیشتر ماهیان شکارچی، طعمه خود را درسته قورت می‌دهند. بعضی از ماهی‌ها، مانند کوسه‌ها، از دندان خود برای کَندن یک قطعه از شکار استفاده می‌کنند. غذا پس از رسیدن به گلو، از راه مری، که یک لوله ساده با دیوار ماهیچه‌ایست، وارد معده می‌شود. معدهٔ ماهی‌های مختلف، متفاوت است اما در بیشتر ماهیان، معده یک کیسه یا لوله مستقیم یا خمیده‌است که دیوارهٔ ماهیچه‌ای و پوشش غده‌ای دارد. غذا در معده هضم می‌شود و در زمان خروج، کاملاً به صورت مایع در می‌آید. بین معده و روده، مجراهایی از کبد و پانکراس وارد لوله گوارش می‌شوند. طول روده بسته به نوع ماهی و غذایی که می‌خورد، متفاوت است. رودهٔ ماهیان گوشتخوار، کوتاه‌تر و روده گیاه‌خواران طولانی‌تر است. مواد غذایی از طریق روده جذب خون ماهی و مواد اضافی و جذب نشده، از راه مقعد، از بدن ماهی خارج می‌شود.[۴۴]

دفع[ویرایش]

دستگاه اصلی دفع‌کننده در ماهی‌ها، مانند سایر مهره‌داران، کلیه است. همچنین مقداری از دفع توسط دستگاه گوارش، پوست و آبشش‌ها صورت می‌گیرد. در مقایسه با مهره‌داران خشکی، ماهیان در حفظ غلظت ثابت آب و مواد محلول مانند نمکها در بدن خود در دشواری‌هایی دارند. به‌خصوص، ماهی‌های آب شور در محیطی زندگی می‌کنند که غلظت نمک در آن، بیش از حدی است که آنها بتوانند در درون بدن خود تحمل کنند. این وضعیت در ماهی‌های آب شیرین، برعکس است و آب محیط غلظت کمتری از بدن ماهی دارد؛ بنابراین سازوکارهای دفع و به‌خصوص کلیه، نقش مهمی در حفظ تعادل مواد شیمیایی بدن ماهی بر عهده دارد. مخاط پوست تا حدی مانع پدیدهٔ اسمز –پدیده‌ای که تمایل دارد غلطت نمک در بدن ماهی را با غلظت آب محیط برابر کند– می‌شود. کلیه نیز نمک‌ها و آب اضافی را دفع می‌کند تا غلظت مناسب در بدن ماهی حاصل شود.[۴۵]

حساسیت و دستگاه عصبی[ویرایش]

 
نمای مغز ماهی قزل‌آلای رنگین‌کمان از سمت کمر آن. از بالا به پایین به ترتیب، پیاز بویایی، مخ، بخش تشخیص نور و بینایی، اندام بخش شنا، تعادل و حس الکتریکی

در مقایسه با دیگر مهره‌داران، ماهی‌ها معمولاً نسبت به اندامشان، مغز کوچکی دارند؛ عموماً وزن مغز یک ماهی یک-پانزدهم وزن مغز یک پرنده یا پستاندار هم‌ردیفش (از نظر بزرگی) است.[۴۶] با این حال ماهی‌هایی وجود دارند که مغز نسبتاً بزرگی دارند، از آن میان می‌توان به پیل‌ماهیان و کوسه اشاره کرد. سنگینی مغز این ماهی‌ها همانند پرندگان و کیسه‌داران است.[۴۷]

مغز یک ماهی به چندین ناحیه تقسیم می‌شود. در پیش، پیاز بویایی قرار دارد. یک ساختار زوج که سیگنال‌های فرستاده شده از سوراخ‌های بینی را به کمک دو عصب بویایی، دریافت و پردازش می‌کند.[۴۶] برای ماهی‌هایی که با کمک حس بویایی شکار می‌کنند مانند کوسه‌ها، گربه ماهی‌ها و بی‌فک‌ماهی‌ها، پیاز بویایی بسیار بزرگ است. در پشت پیاز بویایی، دو عضو با ساختاری همانند مخِ آب‌پرده‌داران پیشرفته وجود دارد. در ماهی‌ها، مخ بیشتر درگیر حس بویایی است.[۴۶]

ارتباط میان مغز پیشین و میان‌مغز با کمک مغز میانجی برقرار می‌شود. در نگارهٔ نشان داده شده این بخش در زیر اندام بینایی قرار دارد و در تصویر دیده نمی‌شود. مغز میانجی کارهای مرتبط با هورمون‌ها و هم‌ایستایی را انجام می‌دهد.[۴۶] غده صنوبری درست در بالای مغز میانجی جای گرفته‌است. این بخش مسئول تشخیص نور است، ساعت زیستی بدن جانور را تنظیم می‌کند و دگرگونی‌های رنگ بدن را کنترل می‌کند.[۴۶]

درون میان‌مغز دو عضو تشخیص نور قرار دارند، در ماهی‌هایی که با کمک بینایی خود به شکار می‌روند مانند قزل‌آلای رنگین‌کمان و سیکلید این اندام‌ها بزرگتر است.[۴۶]

مغز پشتی یا مغز پیشاپسین ویژهٔ شنا کردن و حفظ تعادل است.[۴۶] این بخش مغز دیگر اندام‌های زوج ندارد بلکه تکی است و از همهٔ بخش‌ها بزرگتر است.[۴۶] این بخش از مغز در بی‌فک‌ماهی‌ها و مکنده‌ماهیها نسبتاً کوچک است در حالی که در پیل‌ماهیان این بخش بزرگتر است و ظاهراً مسئول حس الکتریکی ماهی نیز می‌باشد.[۴۶] ساقه مغز، بخش پسین مغز است که بار کنترل ماهیچه‌ها و اندام‌های بدن را بر دوش دارد در ماهی‌های استخوانی، ساقهٔ مغز، تنفس فیزیولوژیک و تنظیم فشار اسمزی را هم انجام می‌دهد.[۴۶]

ماهی‌ها با کمک نشانه‌های اختصاصی که در محیط وجود دارد و نقشه‌ای که در ذهنشان از محیط دارند با در نظر گرفتن نمادها و ویژگی‌های خاص هر منطقه جهت‌یابی می‌کنند. رفتار ماهی‌ها در هزارتوها نشان داده‌است که آن‌ها از حافظهٔ فضایی و توان تشخیص تفاوت‌ها با کمک حافظهٔ دیداری برخوردارند.[۴۸]

احساس درد[ویرایش]

در آزمایش‌های انجام شده از سوی ویلیام تاولگا، نشانه‌هایی مبنی بر این که ماهی‌ها نسبت به درد و ترس پاسخ می‌دهند، پیدا شده‌است. برای نمونه وزغ‌ماهیان هنگامی که شوک الکتریکی بر آن‌ها وارد می‌شد، ناله و خرخر می‌کردند همچنین هنگامی که با یک الکترود روبرو می‌شدند باز همین واکنش را از خود نشان می‌دادند.[۴۹]

در سال ۲۰۰۳ دانشمندان اسکاتلندی دانشگاه ادینبرو و مؤسسهٔ رازلین به این نتیجه رسیدند که قزل‌آلای رنگین‌کمان رفتاری مرتبط با درد همانند دیگر جانوران از خود نشان می‌دهد. برای این آزمایش زهر زنبور و استیک اسید درون لب‌های ماهی تزریق شد و دیده شد که ماهی در پاسخ بدنش را به این سو و آن سو می‌برد و لب‌هایش را به همدیگر و به زمین می‌مالد؛ این رفتار همانند رفتاری است که پستانداران در برابر این درد انجام می‌دادند تا از آن رهایی یابند.[۵۰][۵۱] الگویی که نورون‌ها پیام می‌فرستادند همانند الگوی نورون‌های انسانی بود.[۵۱]

جیمز. دی. رُز از دانشگاه وایومینگ ادعا کرد نتیجهٔ این پژوهش‌ها ایراد دارد چون در آن اثبات نشده که ماهی هشیاری و آگاهی نسبت به درد دارد به ویژه گونه‌ای از هشیاری که در ما دیده می‌شود.[۵۲] رُز بحث می‌کند که از آنجایی که مغز ماهی‌ها با انسان بسیار متفاوت است، احتمالاً رفتار ماهی، آگاهانه و ارادی نبوده، از این رو رفتاری که ماهی در برابر درد انجام داده که همانند واکنش انسانی بوده، می‌توانسته دلیل دیگری داشته باشد. یک سال پیش از این آزمایش رُز نتایج پژوهشی را منتشر کرده بود مبنی بر این که ماهی‌ها نمی‌توانند درد را حس کنند چون در مغز آن‌ها نوقشر وجود ندارد.[۵۳] اما رفتارشناس جانوران، تمپل گراندین بحث می‌کند که ماهی‌ها می‌توانند هشیاری نسبت به درد داشته باشند هرچند که از نوقشر برخوردار نیستند چون گونه‌های مختلف یک رفتار یا فرایند یکسان را با بهره‌گیری از بخش‌های متفاوت مغز انجام می‌دهند.[۵۱]

امروزه حامیان حقوق جانوران توجه جامعهٔ جهانی را به رنج و زجر احتمالی ماهی‌ها در اثر ماهی‌گیری جلب کرده‌اند از این رو در برخی کشورها مانند آلمان برخی روش‌های ماهی‌گیری ممنوع شده‌است؛ در بریتانیا هم افرادی که با ماهی‌ها بدرفتاری کنند را مجرم می‌داند و حکم محکومیت بر آن‌ها می‌دهد.[۵۴]

بینایی[ویرایش]

 
رفلکس دهلیزی-چشمی به ترتیب از چپ به راست: ماهی قرمز، کفشک‌ماهی و کوسه

برای بیشتر ماهی‌ها، بینایی اهمیت خیلی زیادی دارد. ساختار چشم ماهی، کم‌وبیش شبیه سایر مهره‌داران است. چشم بیشتر ماهیانی که در آب‌های عمیق و تاریک زندگی می‌کنند بزرگتر از چشم آنهاست که در آب‌های کم‌عمق و روشنند. بیشتر آنها عدسی کروی دارند و برای تنظیم کردن دیدِ خود روی اشیاء دور یا نزدیک، آن را در کرهٴچشم به حرکت درمی‌آورند. علی‌رغم غیرشفاف بودن آب و شکست نور در آن، اغلب ماهی‌ها به‌خوبی می‌بینند. آزمایش‌های تجربی نشان می‌دهد که همه، یا بیشتر ماهی‌هایی که در آب‌های کم‌عمق زندگی می‌کنند، دید رنگی دارند.[۴۵] شبکیهٔ چشم ماهی دارای هر دو نوع یاخته‌های استوانه‌ای و مخروطی است (یاختهٔ مخروطی برای بینایی در نور کافی و تشخیص رنگ‌ها و سلول‌های استوانه‌ای برای بینایی در نور کم و طول موج کوتاه‌تر). برخی ماهی‌ها پرتوهای فرابنفش را نیز می‌بینند و برخی دیگر می‌توانند نور قطبی شده را هم ببینند. در میان بی‌آروارگان، مکنده‌ماهی چشمان پیشرفته‌تری دارد درحالی که بی‌فک‌ماهی‌ها بینایی بسیار ابتدایی دارند.[۵۵] بینایی ماهی‌ها با توجه به محل زندگی آن‌ها سازگاری پیدا کرده برای نمونه ماهی‌هایی که در بخش‌های عمیق اقیانوس زندگی می‌کنند بینایی آن‌ها با تاریکی سازگاری خوبی پیدا کرده‌است.[۵۶]

شنوایی[ویرایش]

شنوایی یک حس مهم در بیشتر گونه‌های ماهی است اما توان شنیدن و ردیابی منبع صدا در زیر آب که سرعت حرکت صوت بیشتر از هوا است، کاهش می‌یابد. شنوایی در زیر آب با کمک هدایت استخوانی صورت می‌گیرد و ردیابی و جایابی منبع صدا به نظر از روی تفاوت‌های موجود در دامنه که به کمک هدایت استخوانی درک می‌شود، انجام می‌گیرد.[۵۷] جانوران آبزی مانند ماهی‌ها از ابزاری تواناتر در شنوایی برخوردارند که برای شرایط زیر آب بهینه است.[۵۸]

 
دستگاه حسی خط جانبی در کوسه

ماهی‌ها صدا را با کمک خط جانبی و گوش‌هایشان درک می‌کنند. برخی ماهی‌ها مانند برخی گونه‌های کپور و شاه‌ماهی صدا را از راه کیسه‌های شنای خود می‌شنوند، این کیسه‌ها به عنوان ابزاری در شنوایی به آن‌ها کمک می‌کند.[۵۹]

بعضی از ماهی‌ها مانند گربه‌ماهی و کپور، دارای یک سیستم تقویت شنوایی ه نام اندام وِبِری (برگرفته از نام ارنست هاینریش وبر) هستند که متشکل از استخوان‌های کوچکی است که به گوش درونی وصل‌اند و لرزش‌های کیسه شنا را به گوش منتقل می‌کنند.[۶۰]

با اینکه آزمایش میزان شنوایی کوسه‌ها دشوار است، اما احتمالاً شنوایی آن‌ها بسیار خوب است و می‌توانند شکار را از چند کیلومتری شناسایی کنند.[۶۱] سوراخ‌های کوچکی که در هر سوی سر آن‌ها وجود دارد (منظور روزنک نیست) مستقیماً از یک کانال نازک به گوش درونی راه دارد. خط جانبی هم روشی همانند دارد و از راه یک سری سوراخ‌ها به نام روزنه‌های جانبی به فضای بیرون راه دارد. این مطلب نشان می‌دهد که سرچشمه و بنیاد این دو اندام تشخیص صدا و لرزش که با هم همکاری می‌کنند یکسان است.[۶۲] خط جانبی در ماهی و دوزیستان آبزی یک دستگاه شناسایی جریان در آب است همچنین نسبت به لرزش‌های با بسامد پایین نیز حساس است. دریافت‌کننده‌های مکانیکی یا مکانو رسپتور، سلول‌های موییِ تأمین‌کنندهٔ تعادل و حس شنوایی‌اند این سلول‌ها اطلاعات مکانیکی محیط پیرامون مانند کشش، فشار و جابجایی را در اختیار جانور می‌گذارند و در درجهٔ نخست در ردیابی، شکار، و حرکت دسته‌جمعی ماهی‌ها کاربرد دارند. دریافت‌کننده‌های حس الکتریکی، سلول‌های مویی اصلاح شده از دستگاه خط جانبی‌اند.[۶۳]

بویایی[ویرایش]

دستگاه بویایی شامل اندام‌ها و پیاز بویایی از اندام‌های اصلی اند که از فضای پیرامون برای ماهی اطلاعات بدست می‌آوردند و تأثیر مستقیم در زندگی اجتماعی، یافتن خوراک، جفت‌گیری و زنده ماندن ماهی از دست شکارچیان دارد.[۶۴] ارتباط مستقیم اندام‌های بویایی با فضای بیرون بویژه آلودگی‌ها یا فلزهای سنگین و … باعث می‌شود تا این اندام‌ها به راحتی آسیب ببینند اما بدن ماهی چنان طراحی شده که پس از آسیب خیلی زود می‌تواند آن را بازسازی کند برای نمونه گورخرماهی می‌تواند حتی نورون‌های آسیب دیده را هم از نو بسازد.[۶۴] در بیشتر ماهی‌ها اندام‌های بویایی بسیار پیشرفته است و این اندام‌ها در بخش بالایی سر قرار دارد اما در ماهی‌های باستانی تر مانند شش‌ماهی اندام بویایی در بخش پایینی سر قرار دارد. هر سوراخ بینی در ماهی دو بخش دارد مسیری که آب از آن وارد می‌شود با مسیری که آب از آن خارج می‌شود به این ترتیب که بخش ورودی و خروجی هر سوراخ بینی با یک لایهٔ نازک پوستی از هم جدا شده‌است.[۶۵] در بیشتر ماهی‌ها مجرای بویایی و شنوایی به هم راه ندارد به جز بی‌فک‌ماهی، موش‌ماهی و برخی پیوسته‌استخوانان.[۶۵]

بویایی در کوسه‌ها بسیار پیشرفته‌است. دستگاه بویایی این جانور در یک مجرای کوتاه میان پشت و جلوی سوراخ‌های بینی قرار دارد و برخلاف ماهی استخوانی با هم یکی نشده‌است. برخی گونه‌های کوسه می‌توانند بوی خون در آب دریا را با نسبتی به کوچکی یک در میلیون هم تشخیص دهند.[۶۶]

همچنین کوسه‌ها می‌توانند جهت بویی که حس می‌کنند را هم تشخیص دهند آن‌ها این کار را بر اساس زمان‌بندی هر بار که هر یک از سوراخ‌های بینی، بو را حس کرده‌اند، انجام می‌دهند.[۶۷] می‌توان گفت بویایی ماهی‌ها نسبت به جانوران خاکی مانند پستانداران چیزی کم ندارد.[۶۵]

ماهی‌ها برای جفتگیری از خود بوی خاصی ترشح می‌کنند برای نمونه ماهی قرمز این بو را از راه ادرار خود منتشر می‌کند، ماهی‌ها با این کار هم در می‌یابند که کدام ماهی‌ها برای جفت‌گیری آماده اند و هم اینکه آمادگی غده‌های خود را می‌سنجند. بوهای جنسی را بیشتر ماهی‌های نر تولید می‌کنند. حتی ماهی‌های بسیار کوچک که بویایی ضعیف تری نسبت به ماهی‌های بزرگ دارند اما از بویایی جنسی برخوردارند.[۶۵]

ماهی‌ها با کمک بویایی می‌توانند جمعیت ماهی‌ها و گونه‌ها را هم تشخیص دهند و حتی ماهی‌هایی که با آنها نسبت دارند را شناسایی کنند.[۶۵] ماهی‌هایی مانند سالمون با کمک حس بویایی برای تخم‌ریزی و تکمیل چرخهٔ زندگی به همان جایی بازمی‌گردند که نخستین بار در آن به دنیا آمدند.[۶۸][۶۹]

دریافت‌کننده‌های الکتریکی و مغناطیسی[ویرایش]

 
دریافت‌کننده‌های میدان الکترومغناطیسی یا آمپول لورنزینی و کانال‌های تشخیص حرکت در سر کوسه
 
مکان‌یابی الکتریکی فعال، اجسام رسانا باعث تمرکز در میدان مغناطیسی و اجسام مقاوم به جریان باعث پخش شدن میدان می‌شود.

دریافت‌کننده‌های الکتریکی به ماهی این امکان را می‌دهد تا میدان الکتریکی و جریان‌های پیرامونش را احساس کند. برخی ماهی‌ها مانند گربه‌ماهی، کوسه و مارماهی اندامی دارند که به کمک آن می‌توانند پتانسیل الکتریکی ضعیف در حد میلی ولت را هم درک کنند.[۷۰] ماهی‌های دیگر مانند کاردماهی‌سانان آمریکای جنوبی جریان‌های الکتریکی ضعیفی تولید می‌کنند که از آن در راه‌یابی و ارتباط با دیگران بهره می‌برند. اندام‌های دریافت‌کنندهٔ الکتریکی در کوسه‌ها، آمپول‌های لورنزینی نام دارد شمار آن‌ها بیش از صدها هزار است. کوسه از این اندام‌ها در شناسایی میدان الکترومغناطیسی که همهٔ موجودات زنده تولید می‌کنند استفاده می‌کند.[۷۱] کوسه‌ها به ویژه کوسهٔ سرچکشی با کمک این اندام‌ها، شکار خود را پیدا می‌کند. دستگاه تشخیص الکتریکی کوسه در میان تمام موجودات زنده، بهترین است. کوسه می‌تواند شکاری که زیر ماسه پنهان شده‌است را با کمک میدان الکتریکی که تولید می‌کند شناسایی کند. حرکت جریان‌های اقیانوسی در میدان مغناطیسی زمین، میدان‌های الکتریکی تولید می‌کند که احتمالاً کوسه‌ها با کمک این میدان‌ها راه خود را پیدا می‌کنند.[۷۲]

برخی ماهی‌ها مانند گربه‌ماهی برقی با کمک دستگاهِ درک میدان‌های الکتریکی مجاور، می‌توانند در میان آب‌های گلی راه خود را پیدا کنند. این ماهی‌ها با بهره‌گیری از دگرگونی‌های طیفی و مدولاسیون دامنه، فاکتورهایی مانند شکل، بزرگی، فاصله، سرعت و رسانایی جسم را تشخیص می‌دهند. همچنین تشخیص، جنس، سن و سلسله مراتب در میان گونه‌ها با کمک همین میدان الکتریکی قابل تعیین است. برای ماهی‌هایی که در آب‌های شور اند، تغییرات میدان الکتریکی در حدود 5nV/cm هم قابل تشخیص است.[۷۳]

ماهی پوزه‌پارویی، پلانکتون‌ها را با کمک دریافت‌کننده‌های الکتریکیِ کنش‌پذیر (passive) که بر روی پوزهٔ برجسته‌اش وجود دارد شکار می‌کند. گروه‌های بزرگ پلانکتون، سیگنالی در حدود ۰٫۵ تا ۲۰ هرتز تولید می‌کنند که برای این ماهی قابل تشخیص است.[۷۴]

دریافت‌کننده‌های مغناطیسی این توان را می‌دهند تا جانور با کمک میدان مغناطیسی زمین جهت‌ها را پیدا کند. در ۱۹۸۸ دانشمندان دریافتند که در جمجمهٔ ماهی آزاد قرمز، آهن مغناطیسی شده (single domain magnetite) وجود دارد که در آن در دریافت مغناطیسی کمک می‌کند.[۷۵]

راهیابی[ویرایش]

ماهی آزاد معمولاً هزاران کیلومتر از محل تولد خود دور می‌شود و دوباره به آن بازمی‌گردد.[۷۶]

ماهی آزاد، اوایل زندگی خود را در رودخانه‌ها سر می‌کنند سپس به سوی دریا شنا می‌کنند و دوران بزرگسالی خود را آنجا سپری می‌کنند پس از آن دوباره به رودخانه بازمی‌گردند تا در آنجا تخم‌ریزی کنند. آن‌ها معمولاً به همان رودخانه‌ای بازمی‌گردند که در آن زاده شده‌اند، حتی گاهی دقیقاً همان جایی که تخم شان نخستین بار گذاشته شده‌است را پیدا می‌کنند.[۷۷] گمان بر این است که هنگامی که آن‌ها در اقیانوس‌اند با کمک دریافت‌کننده‌های مغناطیسی خود جای کلی رودخانه‌ای که در آن زاده شده‌اند را پیدا کنند و هنگامی که به رود نزدیک شدند از حس بویایی خود برای پیدا کردن خانهٔ اولیه‌شان استفاده می‌کنند. به عبارت دیگر با استفاده از میدان مغناطیسی زمین و دریافت‌کننده‌های شیمیایی (بویایی) راه را پیدا می‌کنند.[۷۸]

جابه‌جایی[ویرایش]

 
کیسهٔ شنای یک سرخ‌باله معمولی

بیشتر ماهی‌ها با حرکت جانبی بدن و استفاده از دُم خود نیروی رانش برای حرکت رو به جلو را ایجاد می‌کنند و برای سرعت‌های کم و ایجاد پایداری بیشتر از باله‌های دیگر خود مانند بالهٔ مقعد، پشت و غیره استفاده می‌کنند.[۷۹] در مقابل، گونه‌هایی از ماهی با کمک جفت بال جلویی و میانی خود شنا می‌کنند. گروه دوم معمولاً آهسته‌تر شنا می‌کنند، اما در صورت نیاز، به‌ویژه هنگامی که در میان آب‌سنگ مرجانی باشند، می‌توانند سرعت شنای خود را افزایش دهند. با این حال نسبت به ماهی‌هایی که از دم و بدن خود برای شنا استفاده می‌کنند آهسته‌ترند.[۸۰][۸۱]

شنا با کمک دم و حرکت بدن، بازدهی بالایی دارد و سرعت بیشتری ایجاد می‌کند. پس برای شنای پیوسته و طولانی مناسب است[۸۲] و بیشتر در ماهی‌هایی دیده می‌شود که مجبورند مهاجرت‌های طولانی داشته باشند. در مقابل، شنا با کمک باله‌های کناری بدن به ماهی کمک می‌کند تا در پیچ‌ها و تغییر مسیر بهتر و سریع باشد. در نتیجه در ماهی‌های کوچک که نیاز به فرار از موقعیت‌های خطرناک دارند دیده می‌شود.[۸۳] برخی ماهی‌ها مانند گورخرماهی در جریان رشد و بسته به شرایط آب، روش شنا کردن خود را تغییر می‌دهند.[۸۴]

بافت استخوان و ماهیچه در ماهی چگال‌تر از آب است. از این رو ماهی‌های استخوانی برای تعیین عمق شنا و شناوری از کیسه‌های هوا کمک می‌گیرند. برخی ماهی‌ها در این کیسه‌ها لیپید ذخیره می‌کنند. ماهی‌هایی که کیسه‌های هوا ندارند برای شناوری از نیروی برآر کمک می‌گیرند. آنها برای تولید نیروی برآر از باله‌های شکمی خود استفاده می‌کنند تا در عمق خاصی بمانند. مشکل این روش این است که این ماهی برای شناوری در عمق دلخواه‌شان همواره باید در جابجایی باشند و اینکه نمی‌توانند به عقب شنا کنند یا در آب ثابت بمانند.[۸۵][۸۶]

خونسردی و خونگرمی[ویرایش]

با اینکه بیشتر ماهی‌ها خونسردند اما استثناهایی وجود دارد. تنها ماهی‌های استخوانی (زیرردهٔ پیوسته‌استخوانان) که خونگرم اند در زیرراستهٔ تن‌ماهی‌واران قرار دارند که نول‌ماهی، ماهی تُن و ماهی تن پروانه‌ای را شامل می‌شود که ریشهٔ تبار آن به ماهی خال‌خالی بازمی‌گردد.[۸۷] ماه‌ماهی نیز این گونه است، این ماهی که از جملهٔ دهان‌گردماهی‌سانان است در سال ۲۰۱۵ به خوبی مورد بررسی قرار گرفت و روشن شد که این ماهی با کمک ماهیچه‌های شنایش تولید حرارت می‌کند تا بدنش را هنگامی که جریان آب خلاف جهت از خود بیرون می‌دهد (هنگام تنفس) گرم می‌کند تا حداقل گرما را ازدست داده باشد.[۸۸] این ماهی برای شکار طعمه‌هایی مانند ماهی مرکب می‌تواند خیلی فعال عمل کند و مسافت‌های طولانی را شنا کند چون این توان را دارد که تمام بدنش حتی قلبش را گرم نگه دارد.[۸۹] این ویژگی بیشتر در پستانداران و پرندگان دیده می‌شود. توانایی تنظیم دمای بدن در غضروف‌ماهیان، کوسه‌های خانوادهٔ سفیدکوسگان (پوربیگل، ماهی خال‌خالی، سالمون، و کوسهٔ سفید) و کوسه دم‌دراز دیده می‌شود اما میزان این توانایی متفاوت است کمترین آن در نول‌ماهی است که تنها می‌تواند چشم‌ها و مغزش را گرم کند و بیشترین آن در ماهی تن باله آبی و کوسهٔ پوربیگل است که می‌تواند تا ۲۰ درجه بالاتر از دمای آب پیرامون، بدنش را گرم کند.[۸۷]

توانایی بالا بردن دمای بدن در ماهی‌هایی دیده می‌شود که همگی بزرگ اند، ماهی لجه‌زیاند و مصرف انرژی بالایی دارند تا بتوانند مسافت‌های طولانی را سفر (مهاجرت) کنند. از این رو می‌توان گفت که توان بالابردن دمای بدن با داشتن استانداردهای بالاتر در میزان سوخت‌وساز پایه بدن ارتباط مستقیم دارد که باعث می‌شود این ماهی‌ها ظرفیت بالاتری در انجام فعالیت‌های فیزیکی مختلف به صورت همزمان داشته باشند و سرعت سوخت و ساز بدن شان بالاتر باشد.[۹۰]

تولید مثل[ویرایش]

 
اندام‌ها به ترتیب: ۱)کبد، ۲)کیسهٔ شنا، ۳)اشپل، ۴)رودهٔ کور، ۵)معده، ۶)روده

بیش از ۹۷ درصد ماهی‌ها، تخم‌گذارند؛ از جمله ماهی آزاد، ماهی قرمز، سیکلید، ماهی تن و مارماهی سانان.[۹۱] تخم ماهی لجه‌زی معمولاً در آب معلق می‌ماند. بسیاری از ماهیان آب شیرین و ماهی‌هایی که در سواحل دریا زندگی می‌کنند، در کف دریا یا لابلای گیاهان دریایی تخم می‌گذارند و برخی هم تخم‌های چسبنده دارند. مرگ‌ومیر تخم‌ها و بچه‌ماهی‌ها معمولاً خیلی زیاد است و از صدها، هزاران یا حتی در مواردی میلیون‌ها تخم، تنها تعداد کمی به سن بلوغ می‌رسند.[۹۲] اندازه تخم ماهی‌ها بسته به گونه، اندازه ماهی و شرایط محیطی متفاوت است. قطر تخم مکندگان و ماهی سفید برابر ۲ میلی‌متر، قزل‌آلا از ۳ تا ۴ میلی‌متر و ماهی آزاد ۸ میلی‌متر است.[۹۳]

اندام‌های جنسی ماهی شامل بیضه‌ها و تخمدان‌ها است. در بیشتر گونه‌های ماهی، غده‌های جنسی به صورت جفت اند و بزرگی آن‌ها با هم برابر است اما گاهی بخشی از این غده‌ها یا همهٔ آنها در هم ادغام شده‌اند.[۹۴] ماهی نر با استفاده از بیضه، اسپرم را به‌صورت یک مایع سفیدرنگ تولید می‌کند که به آن منی ماهی گفته می‌شود. تخمک در بدن ماهی ماده، در تخمدان ساخته و از طریق مجرای ادرار به بیرون از بدن ماهی سرازیر می‌شود. در برخی موارد، تخمک‌ها ابتدا در داخل بدن ماهی ماده بارور می‌شوند. در برخی از گونه‌ها، تخم تا زمان تولد بچه‌ماهی‌ها در بدن ماهی باقی می‌ماند. به این روش تولید مثل، اصطلاحاً زنده‌زایی گفته می‌شود. بعضی از خانواده‌های متعلق به چارگوش‌ماهی‌ها، پرتوماهی‌ها و کوسه‌ماهی‌ها زنده‌زا هستند.[۹۲] همچنین برخی گونه‌های ماهی زینتی، مانند اعضای خانوادهٔ رنگین‌ماهیان (گوپی، مولی باله‌بادبانی و…) نیز زنده‌زایی می‌کنند.[۹۵] همچنین گونه‌های معدودی از ماهیان، در مقطعی از طول زندگی خود، نرماده می‌شوند؛ یعنی هم قابلیت تولید اسپرم و هم تخمک را پیدا می‌کنند. با این حال، خودباروری در ماهیان خیلی نادر است.[۹۶]

در بحث توزیع اسپرماتوگونی، ساختار بیضه‌های پیوسته‌استخوانان بر دو گونه است: فراوان‌ترین حالت برای زمانی است که اسپرماتوگونی در سراسر لوله‌های منی‌ساز ایجاد می‌شود در حالی که ماهی‌های آترینومورف تنها محدود به بخش انتهایی این ساختاراند. ماهی‌ها بسته به وضعیت آزادسازی سلول‌های جنسی از کیست‌ها تا مجراهای لوله‌های منی‌ساز، می‌توانند اسپرماتوژنزها را به صورت یک مجموعهٔ کامل یا نیمه (کیستی یا نیمه کیستی) ارائه کنند.[۹۴]

به ماهی‌هایی که از تخم خارج می‌شوند، لارو گفته می‌شود. به بدن لاروها یک کیسه ناف متصل است که از آن تغذیه می‌کنند. پس از جذب کامل کیسه ناف، ماهی باید خودش تغذیه کند.[۹۷] فرایند دگرگونی لارو به ماهی جوان که طی مدت کوتاهی رخ می‌دهد و با چشم قابل ملاحظه است، دگردیسی نام دارد.[۹۸]

در بسیاری از گونه‌ها، ماهی نر یا ماهی ماده یا هردو، از تخم و بچه‌ماهی‌ها مراقبت می‌کنند. سیچلایدها با کندن گودال در بستر ماسه، لانه‌ای فراهم می‌کنند، ماهی آبنوس لانه خود را با گیاهان دریایی و رشته‌های چسبنده می‌سازد، ماهی گورامی برای تخم‌ها حباب‌هایی در سطح آب ایجاد می‌کند و بعضی از گونه‌های سیچلاید و گربه‌ماهی، از تخم‌ها و بچه‌ها در دهان خود نگهداری می‌کنند. بعضی از ماهی‌ها برای تولید مثل مسیر بسیار درازی را از دریا به سرچشمه رودخانه (مانند ماهی آزاد) یا برعکس (مانند مارماهی مهاجر) می‌پیمایند.[۹۶]

بیماری[ویرایش]

 
یک زمردماهی خط آبی (ماهی کوچک‌تر) به همراه یک جراح ماهی (ماهی بزرگتر) که در حال گرفتن خدمات پاکسازی است.

مانند دیگر جانوران، ماهی‌ها نیز ممکن است از بیماری رنج برند. عمومی‌ترین دفاع ماهی در برابر بیماری‌ها، پوست و پولک آن و یک لایه مایع مخاطی است که توسط روپوست ترشح می‌شود و مانع رشد میکروب‌ها در بدن می‌شود. اگر عامل‌های بیماری‌زا در این سدهای دفاعی نفوذ کنند، بدن ماهی با التهاب به آن‌ها پاسخ می‌دهد، در اثر التهاب جریان خون در ناحیهٔ عفونی بیشتر می‌شود و آن بخش گلبول سفید بیشتری برای نابودی عفونت دریافت می‌کند.[۹۹] در چند سال گذشته واکسن‌هایی برای ماهی‌های پرورشگاهی و تزئینی (آکواریومی) تهیه شده‌است. برای نمونه برای پیشگیری از کورَک در ماهی آزاد پرورشی یا تبخال در کپور گلگون واکسن‌هایی تولید شده‌است.[۱۰۰][۱۰۱]

برخی گونه‌های ماهی وظیفهٔ نظافت مواد زائد خارجی را بر عهده می‌گیرند، بهترین نمونه، زمردماهی خط آبی از خانوادهٔ زمردماهیان است که می‌توان آن را در آب‌سنگ مرجانی اقیانوس‌های هند و آرام پیدا کرد. این ماهی‌های کوچک به پاکسازی محل می‌پردازند از این رو ماهی‌های دیگر به گونه‌ای برخورد می‌کنند تا توجه این ماهی‌های نظافت چی را به خود جلب کنند.[۱۰۲] پاکسازی در میان دیگر گروه‌های ماهی هم دیده شده که جالب‌ترین مورد آن مربوط است به دو گروه سیکلید از یک سَردهٔ مشترک، Etroplus maculatus یا پاک‌کننده و Etroplus suratensis یا گروه ماهی‌های با اندام بزرگتر که خدمات می‌گیرد.[۱۰۳]

دستگاه ایمنی[ویرایش]

دستگاه ایمنی ماهی‌ها، به اندازه پستانداران پیشرفته نیست. این دستگاه، از دو بخش تشکیل شده‌است: محافظت از تهاجم بیرونی و کنترل عوامل بیماری‌زای درونی. محافظت جسمی به صورت فلس و لایه‌های درم و اپیدرم ایجاد می‌شود که دفاع در برابر آسیب‌های جسمی و ارگانیسم‌های بیماری‌زای محیط را بر عهده دارد. پوشش مخاطی حاوی باکتری‌کش و قارچ‌کش است به دفاع از بدن در مقابل عوامل بیرونی کمک می‌کند و می‌تواند انگل‌ها را از اتصال به ماهی منصرف نماید. ماهی‌ها دارای برخی مصونیت‌های کلی هستند که از مواد شیمیایی موجود در خون آن‌ها تأمین می‌شود: اینترفرون شیمیایی ضدویروس و پروتئین واکنشی سی بلافاصله به باکتری‌ها و ویروس‌ها حمله می‌کنند. به محض اینکه بدن ماهی، یک بیماری‌زا را تشخیص دهد، اقدامات هماهنگی را برای مقاومت در برابر آن انجام می‌دهد: نخست، نقاط ورودی بدن مسدود می‌شود تا از نفوذ بیشتر عامل بیماری‌زا جلوگیری شود. سلول‌های آسیب‌دیده، هیستامین تولید می‌کنند تا ورودی‌های بدن در نزدیکی آنها دچار التهاب شود و سلول‌های خونی را به سمت خود نزدیک کنند. فیبرینوژن و فاکتورهای لخته شدن نیز مانعی از فیبرین ایجاد می‌کنند. گلبول‌های سفید به همان ناحیه جذب می‌شوند و اجسام خارجی را می‌گیرند و آن‌ها را برای قرنطینه یا دفع به طحال و کلیه منتقل می‌کنند. کارایی سیستم ایمنی ماهی‌ها تحت تأثیر محیط است. آب سرد، عملکرد دستگاه ایمنی را کند می‌کند و به همین دلیل، ماهی‌های آلوده تمایل دارند به مناطق گرم تر بروند.[۱۰۴]

حفاظت[ویرایش]

 
کوسه‌نهنگ بزرگ‌ترین گونه از ماهی‌ها که در ردهٔ گونه آسیب‌پذیر جای گرفته‌است.

در سال ۲۰۰۶، اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت فهرست قرمز گونه‌های در معرض خطر را منتشر کرد در این فهرست نام ۱٬۱۷۳ گونهٔ ماهی وجود داشت که در معرض نابودی بودند[۱۰۵] از جمله می‌توان به روغن‌ماهی اطلسی،[۱۰۶] کوسه سفید،[۱۰۷] تهی‌خار[۱۰۸] و کپوردندان سوراخ شیاطین[۱۰۹] اشاره کرد. از آنجایی که ماهی‌ها در زیر آب زندگی می‌کنند دریافت اطلاعات کافی از جمعیت آنها به خوبی گیاهان و جانوران خاکی صورت نمی‌گیرد با این حال روشن است که ماهی‌های آب‌های شیرین به دلیل محدودیت محیط زندگی شان بیش از دیگران در خطر نابودی قرار دارند برای نمونه کپوردندان سوراخ شیاطین در یک فضای ۳ در ۶ متر زندگی می‌کند.[۱۱۰]

صید بی‌رویه[ویرایش]

منظور از صید بی‌رویه، ماهی‌گیری در مقدارهای بسیار زیادی است که جمعیت ماهی‌های بالغ را آنقدر کاهش دهد که قادر به بازیابی جمعیت خود نشوند. صید بی‌رویه، معمولاً روش‌هایی برای صید انبوه را در بر می‌گیرد که در آن مقدار زیادی ماهی یا دیگر جانوران آبزی دیگر نیز به‌صورت ناخواسته صید می‌شوند. این روش‌ها، اکوسیستم دریاها و اقیانوس‌ها را به خطر می‌اندازد و بسیاری از گونه‌های آبزی از جمله ماهیان را در خطر انقراض قرار می‌دهد.[۱۱۱] یک نمونه از ریزش جمعیت در ماهی‌ها، ساردین آمریکای جنوبی است که در ساحل‌های کالیفرنیا صید می‌شد. اوج ماهیگیری این گونه در سال ۱۹۳۷، برابر با ۷۹۰ هزار تن بزرگ بود که در سال ۱۹۶۸ به ۲۴ هزار تن بزرگ سقوط کرد و از آن پس، ماهیگیری این گونه صرفهٔ اقتصادی خود را از دست داد.[۱۱۲] صید بی‌رویه، همچنین یک خطر جدی برای ماهی‌های خوراکی مانند ماهی روغن و ماهی تن است.[۱۱۳][۱۱۴]

بزرگ‌ترین مشکل، اختلاف نظر میان علوم و مهندسی شیلات و صنعت ماهیگیری است. این دو گروه در بحث توان ماهی‌ها در جبران جمعیت ازدست رفته‌شان در اثر ماهیگیری شدید دچار اختلاف اند. در جاهایی مانند اسکاتلند، نیوفاندلند و آلاسکا، صنعت ماهیگیری باعث استخدام افراد زیادی می‌شود از این رو دولت‌ها از این صنعت حمایت می‌کنند[۱۱۵][۱۱۶] از سوی دیگر دانشمندان شیلات به شدت معتقدند که باید از ماهی‌ها حفاظت شود و هشدار می‌دهند که با ادامهٔ این روند تا پنجاه سال دیگر بسیاری از گونه‌های ماهی دیگر وجود نخواهند داشت.[۱۱۷][۱۱۸]

نابودی زیستگاه[ویرایش]

 
ماهی لوتی نیل در صورتی که امکان رشد فراهم باشد می‌تواند تا طول ۲ متر و وزن ۲۰۰ کیلوگرم رشد کند.[۱۱۹]

یکی از نگرانی‌های اصلی برای ادامهٔ زندگی ماهی‌ها تخریب یا آسیب به محل زندگی آنها است، عواملی مانند آلودگی آب، ساخت سد، حذف آب برای ایجاد محل زندگی برای انسان و ورود گونه‌های مهاجم[۱۲۰] به محل زندگی آنها از جملهٔ این موارد است.[۱۲۱]

گونه‌های مهاجم[ویرایش]

ورود گونه‌های مهاجم به محل زندگی ماهی‌ها می‌تواند بسیار آسیب‌زا باشد برای نمونه می‌توان به ورود ماهی لوتی نیل به دریاچه ویکتوریا در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی اشاره کرد. این ماهی ۵۰۰ گونه سیکلید بومی دریاچهٔ ویکتوریا را کاملاً نابود کرد البته برخی از آنها در برنامه‌های حفاظتی جان سالم به در بردند اما بقیه احتمالاً برای همیشه از دست رفته‌اند.[۱۲۲] ماهی سرماری،[۱۲۳] ماهی کپور، پشه‌ماهی، قزل‌آلای خال‌سرخ، قزل‌آلای رنگین‌کمان، تیلاپیای موزامبیکی و خروس‌ماهی نمونه‌هایی از گونه‌های مهاجم ماهی هستند.[۱۲۴]

اهمیت ماهی برای انسان[ویرایش]

اهمیت اقتصادی[ویرایش]

در طول تاریخ همواره ماهی به عنوان یک منبع خوراکی برای انسان اهمیت داشته‌است؛ اهمیت پروتئین ماهی چه بدست آمده از راه ماهیگیری در دریاهای آزاد یا پرورش ماهی روز به روز در میان ملت‌ها بیشتر می‌شود. گذشتهٔ پرورش ماهی به ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد، در چین بازمی‌گردد.[۱۲۵] روی هم رفته نزدیک به یک-ششم پروتئین مصرفی در جهان از راه ماهی گرفته می‌شود.[۱۲۶]

گرفتن ماهی با هدف خوراکی یا ورزشی، ماهی‌گیری نام دارد اما تلاش سازماندهی شده از سوی انسان برای گرفتن ماهی، شیلات نام دارد. شیلات یک کار اقتصادی بزرگ است که از راه آن برای میلیون‌ها انسان درآمد ایجاد می‌شود.[۱۲۶] انسان‌ها همچنین برای به دست آوردن گوشت ماهی، اقدام به تکثیر و پرورش دادن ماهی در محوطه‌های محصور (مانند حوضچه یا استخر) می‌کنند که به آن پرورش ماهی گفته می‌شود. پرورش ماهی، سریع‌ترین نوع دامداری برای تولید غذا با منشأ جانوری است که امروزه نیمی از گوشت ماهی مصرفی در جهان را تأمین می‌کند و به‌عنوان راهی برای اجتناب از ماهی‌گیری بی‌رویه محسوب می‌شود. متداول‌ترین ماهی‌های پرورشی عبارتند از ماهی سالمون، ماهی تن، ماهی قزل‌آلا و لوزی‌ماهی.[۱۲۷] در سال ۲۰۱۶ میلادی، ۱۷۱ میلیون تن ماهی به ارزش تخمینی ۳۶۲ میلیارد دلار صید شده که ۴۷ درصد از آن ماهی پرورشی بوده‌است. سرانه مصرف ماهی در جهان در دهه‌های اخیر سیر صعودی داشته و از ۹ کیلوگرم در سال ۱۹۶۱ به ۲۰٫۲ کیلوگرم در سال ۲۰۱۵ رسیده‌است. رشد این شاخص، به‌طور متوسط، ۱٫۵ درصد در سال بوده‌است. تولید فزایندهٔ ماهی پرورشی، نقش مؤثری در رشد تولید و عرضهٔ گوشت ماهی در جهان داشته‌است. در سال ۲۰۱۵، در حدود ۱۷ درصد از پروتئین حیوانی مورد نیاز جهان، از گوشت ماهی تأمین شد.[۱۲۸]

پرورش ماهی[ویرایش]

 
مزرعهٔ پرورش گربه‌ماهی، میسیسیپی

پرورش ماهی به حدود ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد، بازمی‌گردد؛ بومیان گاندیجمارا در ویکتوریای استرالیا، مارماهی پرورش می‌دادند. آنها دشت‌های سیلابی به گستردگی ۱۰۰ کیلومتر مربع را که در همسایگی دریاچهٔ کاندا قرار داشت، به مجموعه ای از مجراها و سدها تبدیل کرده بودند و با استفاده از گرگورهای بافته شده مارماهی‌ها را شکار می‌کردند و به جای مناسب هدایت می‌کردند تا از آنها نگهداری کنند تا همهٔ سال مارماهی تازه داشته باشند.[۱۲۹][۱۳۰] بوج بیم در جنوب غرب ویکتوریا که یکی از میراث جهانی یونسکو است، به عنوان یکی از قدیمی‌ترین محل‌های آبزی‌پروری جهان شناخته می‌شود.[۱۳۱]

در چین (۶۲۰۰ پیش از میلاد، قدیمی‌ترین در جهان)،[۱۳۲] روم باستان،[۱۳۳] کره[۱۳۴] و مصر باستان[۱۳۵] نیز آبزی‌پروری انجام می‌شد آنها به ماهی‌ها، کرم ابریشم، چوب بلوط، یا بامبو، جلبک دریایی و … می‌دادند.[۱۳۴]

 
کشورهای مهم در آبزی‌پروری

ماهیگیری بیش از اندازهٔ گونه‌های خاص از ماهی یا بازه‌های رکود در ماهیگیری به همراه تقاضای روزافزون برای پروتئین با کیفیت باعث شد تا به صورت گسترده‌تر، افراد به پرورش ماهی روی بیاورند و گونه‌هایی از ماهی‌ها را به صورت اهلی پرورش دهند.[۱۳۶][۱۳۷] در آغاز همه بر این باور بودند که مانند انقلاب سبز که در سدهٔ ۲۰ میلادی، کشاورزی و دامپروری را دگرگون کرد، قرار است یک «انقلاب آبی» در زمینهٔ ماهیگیری و آبزی‌پروری اتفاق بیفتد.[۱۳۸] با این تفاوت که جانوران خشکی‌زی سال‌ها بود که اهلی شده بودند و از این راه نیاز انسان به آنها تامین می‌شد اما بیشتر ماهی مورد نیاز به صورت غیراهلی و از راه دریا تامین می‌شد. در ۱۹۷۳ ژاک-ایو کوستو، اقیانوس‌شناس مشهور، با ابراز نگرانی از تقاضای روز افزون خوراک دریایی چنین گفت: «نیاز به سیر کردن جمعیتِ رو به رشدِ زمین، ما را بر آن می‌دارد، که با فهم تازه و فناوری تازه به دریا روی بیاوریم»[۱۳۹]

آبزی‌پروری برخلاف دامپروری (جانوران خشکی) برای انسان هزینهٔ بسیار کمتری دارد چون بیشتر بیماری‌های انسان از جانوران اهلی سرچشمه می‌گیرد.[۱۴۰] با این حال آبزی‌پروری نیز به سال‌ها پژوهش و بررسی احتیاج دارد،[۱۴۱] تا محیط زندگی ماهی‌ها پاکیزه بماند و ماهی‌ها دچار انگل یا انواع بیماری‌ها نشوند؛ مانند شپش دریایی که انگلی است که به ماهی‌های سالمون آسیب می‌زند.[۱۴۲]

تیلاپیا، ماهی آزاد و گربه‌ماهی مهم‌ترین گونه‌های ماهی پرورشی در جهان‌اند.[۱۴۳] در مناطق مدیترانه ای، ماهی تُن باله‌آبی نیز پرورش می‌یابد.[۱۴۴]

آکواریوم[ویرایش]

در سال ۱۳۶۹ میلادی، هونگ‌وو از چین شرکتی تأسیس کرد که کار آن ساخت لول‌های پرسلان بزرگ بود. در این لوله‌های پرسلان، ماهی قرمز نگهداری می‌شد پس از آن کم‌کم ظرف‌های گِرد به شکل تُنگ ماهی امروزی جایگزین لوله‌های پرسلان شد.[۱۴۵] البته برخی بر این باورند که رومیان باستان نخستین کسانی بودند که آکواریوم را اختراع کردند، آنها در مخزن‌هایی از جنس سنگ مرمر، گربه‌ماهی سفید نگه می‌داشتند اما در درستی این مطلب تردید وجود دارد.[۱۴۶]

اهمیت فرهنگی[ویرایش]

 
آواتار ویشنو به شکل یک ماتسیا.

در باورهای ساکنان باستانی منطقه امروزی فلسطین، داجون، خدای باروری، قدرت‌های زندگی‌بخش طبیعت، غله و کشاورزی، بالاتنه‌ای شبیه انسان و دمی شبیه ماهی داشت. بر اساس افسانه‌های چینی، چین باستان توسط فو هسی، با سَرِ مرد و دم ماهی، بنیانگذاری شد. او اولین فرمانروا از سه حاکم اسطوره ای چین باستان و مخترع نوشتن، ماهیگیری و تله‌گذاری بود. بر اساس افسانه‌های یونانی، گلائوکوس، یک پیرمرد ماهی‌گیر بود که با خوردن یک گیاه جادویی، عمر جاودان یافت، اما در عوض مجبور شد همیشه در آب زندگی کند؛ چون بازوانش به باله و پاهایش به دم ماهی تبدیل شد. نومو نیز موجودی شبیه به ماهی بود که توسط بعضی از قبیله‌های مالی در آفریقا پرستش می‌شد.[۱۴۷] همچنین در افسانه‌های اروپایی، پری دریایی یک موجود افسانه‌ای با بالاتنهٔ انسان و دم ماهی است که به موسیقی علاقه دارد.[۱۴۸] پری دریایی در داستان‌های هزار و یک شب نیر آمده‌است.[۱۴۹] در ادبیات معاصر هم پری دریایی به عنوان یک موجود خیالی مورد توجه برخی نویسندگان قرار گرفته‌است؛ مانند داستان «پری دریایی کوچولو» از هانس کریستین آندرسن.[۱۵۰]

در آیین بودایی، ماهی طلایی یکی از هشت فرخنده و نماد آسودگی، غرق نشدن و آزادانه حرکت‌کردن است؛ دقیقاً همان‌طور که ماهی می‌تواند آزادانه در آب حرکت کند.[۱۵۱] این نماد همچنین مفهوم خوشبختی، باروری و فراوانی را دربردارد و معمولاً به شکل ماهی کپور نمایش داده می‌شود؛ چون ماهی کپور زیباست، طول عمر زیادی دارد و در فرهنگ‌های آسیای شرقی، مقدس شمرده می‌شود.[۱۵۲]

 
ایکتیس یک نماد مسیحی برای ماهی است.

ایکتیس به معنی ماهی، نمادی شامل دو کمان متقاطع است که در تقاطع سمت راست از هم عبور می‌کنند و یادآور تصویر یک ماهی است. این نشان، در دوران مسیحیت اولیه، به عنوان یک نماد سرّی در میان مسیحیان کاربرد داشت.[۱۵۳] امروزه به این تصویر، «نشان ماهی» یا «ماهی مسیح» می‌گویند[۱۵۴] و به معنای اعتقاد به مسیحیت است.[۱۵۵] در کتاب یونس، یک ماهی غول پیکر، یونس پیامبر را بلعید.[۱۵۶]

 
ظرف سفالی با نقش‌مایه ماهیان چرخان؛ بازمانده از تل باکون؛ هزاره چهارم پ. م؛ موزه ملی ایران

بر اساس باور زرتشتیان، هنگامی که اهورامزدا درخت گوکَرَن را در دریای فراخکرت آفرید، اهریمن چلپاسه‌ای فرستاد تا ریشه درخت را بجود و حیات را نابود کند. اما در اطراف ریشه درخت در اعماق دریا، دو کَرماهی پیوسته به‌دور ریشه چرخیدند تا وزغ و دیگر جانوران زیان‌آور را از آن دور نگاه دارند. «ماهیان چرخان» از بن‌مایه‌های مورد استفاده در هنر ایرانند که بر روی سفالینه‌ها و ظروف فلزی تصویر شده‌اند. از نقش‌مایه‌های قالی ایرانی، طرح ماهی دَرهَم —معروف به هراتی— است.[۱۵۷] بسیاری از ایرانیان، در جشن نوروز، یک ظرف آب حاوی ماهی قرمز را در سفره هفت‌سن قرار می‌دهند.[۱۵۸]

در اختربینی، برج حوت برپایهٔ صورت فلکی ماهی است. البته یک صورت فلکی ماهی دیگر هم هست که ماهی جنوبی نام دارد.[۱۵۹]

تصویر ماهی در هنر و کتاب‌ها بسیار آمده‌است؛ فیلم‌هایی مانند در جستجوی نمو[۱۶۰] و کتاب‌هایی مانند پیرمرد و دریا[۱۶۱] از این نمونه‌اند. ماهی‌های بزرگ به‌ویژه کوسه معمولاً موضوع فیلم‌های ترسناک و مهیج بوده‌اند؛ ازجمله رمان آرواره‌ها[۱۶۲] که فیلمی به همین نام هم از روی آن ساخته شد که خود، الهام‌بخش و تأثیرگذار بود.[۱۶۳] در عالم سینما و هنر، ماهی پیرانا هم مانند کوسه، ترسناک به تصویر کشیده شده‌است. از جمله در فیلم پیرانا. البته برخلاف تصور عمومی پیرانای شکم قرمز، یک ماهی بسیار خجالتی و لاشه‌خوار است که احتمال آسیب‌زدن آن به انسان بسیار کم است.

خرس

۳ بازديد

خرس

 
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
خرس
محدودهٔ زمانی: ائوسن[۱] پسین - اکنون
Ursidae-01.jpg
گونه‌های مختلف خرس
رده‌بندی علمیe
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
رده: پستانداران
راسته: گوشت‌خوارسانان
فروراسته: Arctoidea
تیره: Ursidae
گتهلف فیشر فن والدهایم، ۱۸۱۷
سرده نماد
خرس (سرده)
لینه، ۱۷۵۸
زیرخانواده‌ها

daggerHemicyoninae
daggerخرسانگان
daggerAgriotheriinae
Ailuropodinae (پانداها)
کوتاه‌چهرگان (خرس‌های عینکی)
خرسیان (تمامی گونه‌های دیگر خرس)

خرس‌ها پستاندارانی از خانواده خرسان (Ursidae) هستند که به زیرراسته سگ‌سانیان تعلق دارند. هرچند فقط هشت گونه خرس وجود دارد؛ اما پراکنش جغرافیایی وسیعی دارند و در زیستگاه‌های متنوعی از قطب شمال گرفته تا برخی نقاط نیم‌کره جنوبی سکونت دارند. خرس‌ها در قاره‌های آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، اروپا و آسیا دارای پراکندگی هستند. آن‌ها ممکن است در روز یا شب‌ها فعالیت داشته باشند و تقریباً در اکثر مواقع به استثنای زمان تولید مثل و هنگام نگهداری از توله‌ها زندگی انفرادی دارند. خرس‌ها معمولاً حفره‌ها و غارها را به‌عنوان پناهگاه انتخاب کرده و عموماً در فصل سرد به خواب زمستانی می‌روند. خواب زمستانی خرس‌ها ممکن است تا صد روز به درازا بیانجامد.

ویژگی‌های رایج خرس‌های امروزی شامل جثه‌های بزرگ با پاهای تنومند، پوزه‌های بلند، گوش‌های گرد کوچک، موهای انبوه، پنجه‌های کف‌رو با پنج چنگال غیرقابل انقباض و دُم کوتاه است. در حالی‌که خرس قطبی بیشتر گوشت‌خوار است و پاندا تقریباً به‌طور کامل از بامبو تغذیه می‌کند، شش گونهٔ باقی‌مانده، همه‌چیزخوار با رژیم‌های غذایی متنوع هستند. این جانوران، علی‌رغم جثهٔ بزرگ و سنگین، عموماً دوندگان، کوهنوردان و شناگران ماهری هستند.

طبقه‌بندی[ویرایش]

گونه‌های کنونی خرس‌ها، عبارت‌اند از:

تصویر دسته‌نما ارائه شده از گوشت‌خوارسانان و جایگاه خرس‌ها در میان آن‌ها، با استفاده از تکنیک‌های فیلوژنتیک مولکولی در سال ۲۰۰۵[۲]

گوشت‌خوارسانان

گربه‌سانان Ocelot

سگ‌سانیان

سگان African golden wolf

خرس‌واران

Hemicyonidae

Ursidae Brown bear

فک‌ها Common seal

راسویان

سرخ‌پاندایان Red panda

خرسکیان Common raccoon

راسویان Steppe polecat

ویژگی‌ها[ویرایش]

اندازه[ویرایش]

خرس قطبی و خرس آفتاب، بزرگ‌ترین و کوچک‌ترین گونه‌های خرس‌

خرس‌ها بزرگ‌ترین گوشت‌خواران خشکی‌زی هستند و بزرگ‌ترین آن‌ها خرس قطبی است.[۳] خرس قطبی نر بالغ بین ۲/۴ تا ۳ متر طول و بین ۳۵۰ تا ۷۰۰ کیلوگرم وزن دارد و کوچک‌ترین گونه، خرس‌های آفتاب هستند که طولی بین ۱ تا ۱٫۴ متر و وزنی بین ۲۵ تا ۶۵ کیلوگرم دارند.[۴] در دوران پیشاتاریخ نیز گونه‌ای خرس موسوم به خرس‌دد در قاره آمریکا می‌زیسته که طولی معادل ۳٫۴ متر و وزنی در حدود ۱۴۰۰ کیلوگرم داشته و امروزه این خرس منقرض شده‌است.[۵][۶] وزن خرس‌ها در فصول مختلف سال متغیر است و آن‌ها معمولاً در پایان فصل سرد، به‌دلیل مصرف ذخایر چربی در بدن، دچار کاهش وزن می‌شوند.[۷] خرس‌ها دارای دودیسی جنسی بوده و نرها اندازهٔ بزرگ‌تری دارند. این تفاوت اندازه در گونه‌های بزرگ‌تر خرس‌ها مشهودتر است.[۸][۹]

آناتومی[ویرایش]

 
بر خلاف سایر گوشت‌خواران، خرس‌ها جانورانی کف‌رو هستند. (ساختار پای خرس، به طراحی ریچارد اوون در سال ۱۸۶۶)

خرس‌ها جثه‌ای بزرگ، پاهای کلفت، دم کوتاه، موهای زبر و پوزه دراز دارند. هر کدام از دست‌ها و پاهایشان دارای پنج انگشت است که قابلیت جمع شدن ندارد و از لحاظ حرکتی، کف‌رو هستند. خرس‌ها در مقایسه با سایر گوشت‌خواران بزرگ، دارای سرعت کمتری هستند اما توانایی فیزیکی و استقامت بیشتری دارند. دست و پای آن‌ها کوتاه و ناحیهٔ لگن خاصره و کتف و سایر استخوان‌ها، قطور و مستحکم است. دست و پاها برای بالا رفتن از درخت و شکافتن خانه موریانه و کندوی عسل و جابجایی سنگ‌ها و کندن ریشه گیاهان و گرفتن طعمه، تکامل پیدا کرده‌است.[۱۰] راه رفتن خرس‌ها نیز با راه رفتن بسیاری از گوشت‌خواران تفاوت دارد و خرس‌ها، جانورانی کف‌رو هستند. آن‌ها می‌توانند با سرعت ۵۵ کیلومتر در ساعت بدوند. خرس‌ها همچنین می‌توانند مثل انسان بر روی پاهای عقبی خود بلند شده و بایستند.[۱۱]

 
یک خرس در وضعیت ایستاده. خرس‌ها با وجود این‌که از چهارپایان هستند، قادر به ایستادن بر روی پاهای عقب و نشستن هستند.

تغذیه و گوارش[ویرایش]

خرس قطبی عمدتاً گوشت‌خوار است و خرس پاندا تقریباً به‌طور خاص از گیاه بامبو تغذیه می‌کند اما شش گونه دیگر خرس همه‌چیزخوارند.

در خرس‌ها دندان‌ها همچنان بزرگ هستند اما کاربرد کمتری دارند و خرس‌ها از آن به عنوان ابزاری برای دفاع نیز استفاده می‌کنند. دندان آسیای خرس بر خلاف اکثر گوشت‌خواران، مسطح و پهن است تا بتواند غذاهای گیاهی را خرد کرده و بجود.[۱۲] دستگاه گوارش خرس‌ها مشابه سایر گوشتخواران، کوتاه است. معده خرس‌ها، ساختار ساده‌ای دارد و فاقد سکوم هستند.[۱۳][۱۴] حتی پانداها که کاملاً گیاه‌خوار هستند، سیستم گوارشی شبیه گوشت‌خواران دارند و هضم سلولز در معدهٔ پاندا توسط میکروب‌ها انجام می‌شود.[۱۵] خرس‌ها در اکثر ساعات روز جهت ذخیرهٔ هرچه بیشتر مواد غذایی، در حال تغذیه هستند. برای مثال، پانداها بین ۱۲ تا ۱۵ ساعت در هر شبانه‌روز در حال تغذیه هستند.[۱۶] خرس‌ها پس از خوردن میوه، دانه‌اش را کیلومترها دور از گیاهِ مادر می‌اندازند و به این ترتیب به دانه‌افشانی گیاهان کمک می‌کنند.[۱۷]

پوشش بدن[ویرایش]

خز در خرس‌ها بلند و ضخیم است. پوشش آن‌ها بسته به نوع گونه و زیرگونه، می‌تواند به رنگ‌های متفاوتی از جمله سفید، کرم، تمام‌سیاه، تمام‌قهوه‌ای یا دارای الگوهای سیاه و سفید در پانداها باشد.[۱۲][۱۸] کف دست و پای خرس‌ها نیز برای حفاظت بیشتر، دارای لایه‌ای ضخیم و متراکم از خز است.[۱۹]

حواس[ویرایش]

حس بویایی در خرس‌ها بسیار قوی است و بویایی آن‌ها قوی‌تر از سگ و بسیاری از پستانداران دیگر است. بویایی، مهم‌ترین حس در چرخهٔ زندگی خرس‌هاست و آن‌ها برای یافتن غذا، ارسال پیام به سایر خرس‌ها، تعیین قلمرو، یافتن رقبا و همچین برای جفت‌یابی، به حس بویایی وابسته‌اند. خرس‌ها همچنین بر خلاف بسیاری از گوشت‌خواران، قادر به دید رنگی هستند.[۲۰]

 
پاندای غول پیکر در حال خوردن بامبو

پراکندگی و زیستگاه[ویرایش]

خرس‌ها در حال حاضر در ۶۰ کشور زندگی می‌کنند و اغلب در نیمکره شمالی و در قاره‌های آسیا، اروپا و آمریکای شمالی تراکم بیشتری دارند. خرس عینکی یا «خرس آند» یک استثنا بوده و فقط در نیمکره جنوبی و در اطراف رشته کوه‌های آند در آمریکای جنوبی یافت می‌شود.[۲۱][۲۲] خرس آفتاب گونه‌ای خرس است که در جنوب شرقی آسیا و در هر دو نیمکره زیست می‌کند و خرس اطلس به‌عنوان زیرگونه‌ای از خرس قهوه‌ای در شمال آفریقا پراکندگی داشته و در دهه ۱۸۷۰ میلادی، منقرض شده‌است.[۲۳]

 
خرس عینکی، تنها خرس بومی آمریکای جنوبی.[۲۴]

خرس قهوه‌ای بیشترین پراکندگی جغرافیایی را در میان خرس‌ها دارد به‌طوری که از غرب اروپا تا شرق آسیا و همچنین در غرب آمریکای شمالی یافت می‌شود.[۲۵] خرس سیاه آمریکایی فقط در آمریکای شمالی و خرس قطبی فقط در قطب شمال یافت شده و سایر خرس‌ها نیز در آسیا زندگی می‌کنند.[۲۶]

خرس‌ها در اقلیم‌ها و مناطق مختلف جغرافیایی پراکنده هستند. گونه‌های مختلف خرس، در چمنزارها، بوته‌زارها، جنگل‌های گرمسیری، جنگل‌های پهن‌برگ و سوزنی‌برگ، دشت‌ها، مناطق استپی، کوهستان‌های مرتفع و سردسیر، توندرا، تایگا و رانه‌یخ‌ها، پراکندگی دارند.[۲۷][۲۸]

رفتارشناسی و چرخهٔ زندگی[ویرایش]

خرس‌های قهوه‌ای و خرس سیاه آمریکایی عموماً روزگرد بوده و روزها، در حال فعالیت هستند اما آن‌ها بسته به شرایط ممکن است در شب هم فعالیت کنند. سایر خرس‌ها عموماً شب‌زی هستند و شب‌ها به فعالیت می‌پردازند.[۲۹] خرس‌ها در بیشتر دوران زندگی خود، به‌طور انفرادی زندگی می‌کنند و انفرادی‌ترین گروه گوشت‌خواران محسوب می‌شوند.[۳۰][۳۱]

تولید مثل

خرس‌های نر، قلمروطلب هستند و جهت تعیین قلمرو بر روی درختان خراش ایجاد کرده و بوی خود را بر جا می‌گذارند. پانداها معمولاً به وسیله ادرار کردن قلمرو خود را تعیین می‌کنند. خرس‌های نر برای به دست آوردن خرس ماده یا تعیین قلمرو، ممکن است با هم درگیر شوند و طی این درگیری‌ها به شدت زخمی شوند. دوره بارداری در خرس‌ها بین ۶ تا ۹ ماه به طول می‌انجامد و تا چهار توله متولد می‌شوند.[۳۲] پاندا ممکن است دوقلو بزاید اما فقط به یکی از توله‌ها رسیدگی کرده و تولهٔ دیگر را رها کرده تا بمیرد.[۳۳] شیر خرس‌ها بسیار غنی و حاوی چربی فراوان و آنتی‌بادی‌ها بوده و ممکن است تا یک سال شیردهی به توله‌ها ادامه یابد.[۳۴][۳۵]

در ۲ تا ۳ ماهگی توله‌ها قادر به ترک لانه به همراه مادر خود خواهند بود. خرس‌ها بسته به نوع گونه، در سن ۳ تا ۶ سالگی به بلوغ جنسی می‌رسند.[۳۶] رشد فیزیکی بدن خرس‌های قهوه‌ای شبه‌جزیره آلاسکا و خرس‌های قطبی، تا ۱۱ سالگی، ادامه دارد.[۳۷] میانگین طول عمر در گونه‌های مختلف خرس، متفاوت است. خرس‌های قهوه‌ای به‌طور میانگین، ۲۵ سال زندگی می‌کنند.[۳۸]

خرس‌های نر نقشی در بزرگ کردن توله‌ها ایفا نمی‌کنند. نوزادکشی در میان خرس‌های قطبی، خرس قهوه‌ای و خرس سیاه آمریکایی مشاهده شده و خرس‌های نر، تولهٔ دیگر خرس‌ها را می‌کشند.[۳۹] با کشتن توله‌ها، خرس ماده می‌تواند دوباره فحل و آمادهٔ جفت‌گیری شود.[۴۰] خرس‌های ماده، به‌شدت از توله‌های خود محافظت کرده و برای نجات آن‌ها تا حد مرگ، تلاش و مبارزه می‌کنند.[۴۱][۴۲][۴۳]

خواب زمستانی

خرس‌های مناطق شمالی و سردسیر مانند خرس گریزلی و خرس سیاه آمریکایی در ماه‌های سرد به خواب زمستانی می‌روند.[۴۴][۴۵] طی این فرایند، متابولیسم و دمای بدن جانور شدیداً کاهش یافته و ضربان قلب از ۵۵ بار در دقیقه به ۹ بار کاهش می‌یابد.[۴۶] خرس‌ها در حالت عادی طی خواب زمستانی بیدار نخواهند شد و تمام این مدت را بدون خوردن و آشامیدن و دفع ادرار و مدفوع می‌گذرانند. خرس‌های ماده باردار در دوره خواب زمستانی بیدار شده و زایمان انجام می‌شود.[۴۷]

تهدیدات

خرس‌ها دشمنان زیادی در طبیعت ندارند. البته توله‌ها و خرس‌های نابالغ ممکن است توسط گربه‌سانان بزرگ‌تر مثل شیر، ببر و خرس‌های دیگر، آسیب ببینند[۴۸][۴۹] اما مهم‌ترین تهدید علیه خرس‌ها، انسان‌ها هستند.[۵۰]

تا کنون بالغ بر ۸۰ نوع از انواع انگل‌ها در خرس‌ها مشاهده شده که شامل انگل‌های خارجی مثل شپش‌ها و کنه‌ها و انگل‌های داخلی همچون تک‌یاختگان، نماتودها و کرم‌ها در بافت‌های مختلف است.[۵۱] همچنین در بعضی از خرس‌های آمریکای شمالی، ویروسی شناسایی شده که موجب علایمی مشابه بیماری دیستمپر سگ‌سانان می‌شود.[۵۲][۵۳]

نگارخانه[ویرایش]





در اين وبلاگ
در كل اينترنت

الکسا